حق با شماست. تحریم میتواند پیش زمینه جنگ باشد ولی در هر حال نسبت به خود جنگ ارجح است. (ضرب المثلی درباره نه قم و نه کاشان را به یاد میآورید؟ حالا من هم معتقدم نه جنگ خوب است و نه تحریم. ولی اگر تحریم بتواند جنگ را به تاخیر بیاندازد و یا هزینه دیپلوماتیک آمریکا را بالا ببرد باز بهتر از جنگ است. در هر حال لعنت به هردو تا شون!)
جنگ عراق؟ دوست عزیز جنگ عراق کوچکترین شباهتی به جنگ احتمالی ما با آمریکا ندارد و نخواهد داشت. حداقلش این است که عراق بغل دست ما بود و میتوانستیم اگر عراقیها شل وا بدهند جلوی ما تا قلب بغداد پیش برویم. اما خاک آمریکا آن سر دنیا است. در صورتی هم که آمریکا جلوی ما شل وا بدهد باز هم نیازمند کلی قایق و هواپیما و از این دست هستیم تا خود را به خاک آمریکا برسانیم. شنا که نمیتوان کرد عرض اقیانوس اطلس را. تفاوتهای دیگر بماند برای بعد.
عمیقا با این جمله سرکار که گفتهاید «ما مردم در اين برهه به اعتماد بين المللي نياز داريم که باور کنند ما ميتونيم تغييراتي بديم!» موافق هستم. کاملا صحیح فرمودهاید. ولی چند «اما» و «اگر» در این میان هست:
اول: در زمینه هستهای چگونه میتوانیم به دنیا اطمینان بدهیم که برخلاف مفاد پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (همان ان.پی.تی معروف) ما بیست سال مخفیانه مشغول پیشبرد برنامه اتمی صلحآمیزی بودهایم بدون اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی از آن خبر داشته باشد؟ اگر مثلا ترکیه چنین کاری کرده بود ما خودمان نمیگفتیم کاسهای زیر نیمکاسه است؟ از همان روز نخست پایمان را کج نهادیم (متاسفانه). اعتماد سازی در این برهه که نه تنها مسائل ما با آژانس گره خورده بلکه حرفهای آقای احمدينژاد هم بر روی این گره کور چندتا منگنه محکم زده بسیار دشوار است.
دوم: در زمینه اینکه اصلاحاتی از داخل کشور باعث شود اعتماد بینالمللی جلب گردد و حداقل خیال جهانیان راحت باشد که «اسرائیل» از روی نقشه محو نخواهد شد (حالا حقوق بشر و کلی از این مشکلات بماند برای مراحل بعدی)، صحیح میفرمائید ولی جهان متوجه این نیست که مانتوهای خانمها تنگ و کوتاه شده، روسریها عقب رفته، دخترها و پسرها دست در دست میتوانند در خیابان بگردند و خط تولید پیکانمان متوقف شده و قرار است تا چند سال دیگر پراید هم از گردونه تولید خارج گردد و از این قبیل (که معتقدم پیشرفتهای بزرگی هم بودهاند در نوع خودشان). توجه جهان به این است که گروهی از خانمها و آقایان در مقابل دادگاه جمع میشوند و بدون درگیری با پلیس از نیروی انتظامی باتوم میخورند و دستگیر میگردند. ببینید، از دید یک خبرگزاری این خبر نیست که دختری و پسری همدیگر را در خیابان ماچ میکنند جلوی چشم همه. این خبر ارزش مخابره ندارد. ولی حمله پلیس به تظاهر کنندگانی که با آرامش دارند اعتراض خود را به امری بیان میکنند و دستگیر کردنشان خبری است که مخاطب غربی را پای تلویزیون مینشاند. همانگونه که قبلا عرض کردم ظاهرا گروهی میخواهند هرآنچه تصویر مطلوب یا نیمهمطلوب از ایران در جهان هست خدشه دار کنند. حالا چرا؟ نمیدانم ولله.
من با شما هم عقیده هستم که ما میتوانیم تغییرات زیادی در محیط زندگی اجتماعی خود بدهیم ولی شاید این تغییرات از دید ما تغییر محسوب گردند و نه از دید همان کسانی که ما نیاز به جلب اعتمادشان داریم. در عین حال سرعت همین تغییرات مورد نظر ما هم بسیار کند است. قبول دارم که تغییرات اجتماعی نباید تند و ناگهانی باشند ولی کند و بطئی بودنشان هم قابل قبول نیست. فیالمثل از رده خارج کردن خودروهای آلاینده محیط زیست خدا میداند چندسال است که در دستور کار مقامات است. حل (نسبی) مشکل ترافیک تهران و شهرهای بزرگ کشور مثال دیگری است. اینکه بالاخره فاصله بلوغ بدنی (جنسی) و بلوغ اجتماعی (توانائی آغاز زندگی مشترک) را چگونه باید پل زد و با چه چیز پر کردش، اینکه بالاخره «حجاب» چیست و چه قسمتهائی از بدن را باید بپوشاند، اینکه با مفسدین اقتصادی چگونه باید برخورد کرد و اصلا تعریف «مفسد اقتصادی» چیست، سنگسار باید باشد یا نباشد، سرپرستی اطفال پس از طلاق با که است، دیه مرد و زن بالاخره مساوی خواهند شد یا نه و... همه نمونههائی است از مسائلی که در جامعه ما حس میشوند و بسیاری از آنها برای طرفهای اعتمادسازی ما مهم هستند ولی پیشرفت در این زمینهها آنقدر کند و بطئی است که از حوصله آنان خارج میباشد هرچند که برای خود ما از درون جامه سرعت حل بعضی از این مسائل اگر نه بالا که تقریبا مطلوب است.
اضافه بفرمائید به همه اینها که آنچه رشتهایم به سالی را به ثانیهای پنبه میکنند همان تندروهای داخل کشور. اعتمادسازی جهانی بسیار خوب و پسندیده است ولی آیا از دید یک آدم عادی غربی (و حتی کارشناس مسائل خاورمیانه) مردم ایران در ده یا پانزده سال آینده به جائی خواهند رسید که در صورتی که دولتشان بخواهد سلاح اتمی تولید کند (یا کرده باشد) حداقل از دولت خود بخواهند تا چنین سلاح مخربی را عاقلانه و مسئولانه مصرف کند؟ به دیگر سخن آیا ظرف ده پانزده سال آینده (که خوش بینانهترین تخمینها به این میزان زمان اشاره میکنند برای دستیابی دولت ایران به سلاحهای اتمی و بد بینانه ترینها به یک دو سال اشاره مینمایند) مردم ایران آن میزان دخالت دموکراتیک و ابزارهای قدرت را در دست خواهند داشت تا اگر عناصری در درون این حکومت بخواهند خودسرانه از برتری اتمی ایران سوء استفاده کنند مردم و نمایندگانشان جلوی آنها را بگیرند و کشور خود (و البته کشورهای دیگر را) از یک فاجعه نجات دهند؟ آیا آن میزان شفافیت در جامعه ایران ایجاد خواهد شد (در همین ده پانزده سال آینده) که در صورت بروز یک فاجعه هستهای از نوع چرنوبیل بتوان به سرعت به همه مردم اطلاع داد و با یک بسیج ملی جلوی گستردگی ابعاد فاجعه را گرفت؟
حرکت مردم ایران به سمت بهبود زندگی مادی و سیاسی و اجتماعی خود بسیار قابل تقدیر است. با توجه به قید و بندهای سنتی و مذهبی و سیاسی که بر پای هر تغییر کوچک و بزرگی اعمال میشود این پیشرفتها را حتی میتوان «شگرف» نامید. ولی آیا این پیشرفتها متاعی برای عرضه در بازار جهانی هستند؟
از اعماق وجودم خدا خدا میکنم که جنگی پیش نیاید. تحریم را هم حلقه داری میدانم که برگردن داشتنش خوشآیند هیچکس نیست. شدیدا امیدوارم که از یک سو حکومت ایران و از سوی دیگر جامعه ایران هرکدام در مسیر تعامل خود با جامعه جهانی بتوانند به اعتمادسازی متقابل بپردازند ولی با این سابقه که ما داریم، خودمان جای آنها بودیم و آنها جای ما، به ایشان اعتماد میکردیم؟