عمیقا دلم میخواهد شورای امنیت هرچه سریعتر بر روی دور جدید تحریمهای ایران توافق کند. چرا؟ مگر من دشمن مردمم و کشورم هستم؟ مگر من خوشم میآید که پیرمرد و پیرزن در سرمای صبح یخبندان زمستان چند ساعت زیر برف تیک تیک بلرزند تا بتوانند یک بطری شیر بخرند؟ مگر من آزار دارم که دوباره بخواهم همان کمبودهای بیستسال پیش دوباره بر سر مردم نازل شود؟ نخیر. ابدا. پس چرا آن جمله اول مقاله را نوشتم؟
معتقدم تا زمانی که چیزی بنام «تحریم» میتواند ابزار اعمال فشار شورای امنیت سازمان ملل متحد بر ایران باشد، خطر حمله نظامی آمریکا به ایران کمتر خواهد بود (به حق یا ناحق بودن تحریمها و خواستههایشان کار ندارم، در این مسیر افتادهایم و ترمز هم نداریم، آنها هم در آن مسیر افتادهاند و بوی لنت ترمزشان درآمده). به دیگر سخن تا زمانی که مخالفان بینالمللی غنیسازی بتوانند امیدی داشته باشند به اینکه تحریم آنها را به هدفشان نزدیکتر میکند، هزینه دیپلوماتیک یک حمله نظامی به ایران برای آمریکا بسیار بسیار بالا خواهد بود.
توضیحا عرض میکنم که آمریکا در دیپلوماسی خودش تقریبا هیچگاه از اصل «ارسال امر نامطلوب به بیضه» که ایران پایهگذار آن است پیروی نمیکند. یعنی نظر و رای دیگر کشورهای جهان برای آمریکا بسیار مهم میباشد. مبنای ارتباط آمریکا با دیگر کشورهای جهان بده بستان تجاری است و تجارت به آرامش و اعتماد و درک متقابل و قانون درست و حسابی نیاز دارد. این درست است که آمریکا بزرگترین و قوی ترین ارتش دنیا را در اختیار دارد و عظیمترین اقتصادی که بشر در طول تاریخش دیده را هم دارد که پشتوانه چنین ارتشی کند ولی نمیتواند با همه کشورهای جهان از راه شاخ و شانه کشیدن طرف شود. همان یک بار که بدون همراهی و همدلی دیگران به عراق حمله کرد و روابطش با اروپا تیره و تار شد به آمریکا و اروپا یادآوری کرد که رابطه متقابلشان مثل رابطه متقابل بنزین مصرفی ایران با پالایشگاههای کشورهای حاشیه خیلج فارس است. یعنی شدیدا به هم نیاز دارند. پس بهتر است با هم دوست باشند. این یعنی بالا بودن هزینه دیپلوماتیک حمله نظامی به ایران.
هر آنگاه که چاقوی «تحریم» در دست گروه مخالف غنیسازی کند شود و یا حتی آمریکا حس کند که تحریم دیگر آن «برندگی» مورد نظر را ندارد آنگاه احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران بالا خواهد رفت به این بهانه که «دیگر چکار میتوان کرد؟ تحریم که دیگر کار از پیش نمیبرد پس باید گزینه نظامی را بررسی کرد». این است که در ابتدا عرض کردم بسیار امیدوارم که توافق بر سر دور جدید تحریمها هرچه سریعتر و بدون مشکل انجام پذیرد.
زیاد نگران نباشید که در صورت ادامه تحریمها بر سر ایران چه خواهد آمد. کافی است که دو سه قدم دیگر تحریمها جلو بیایند تا به آخر دوران زمامداری بوش برسیم. مطمئنا در اواخر کار دیگر دست از پا خطا نخواهد کرد. رئیس جمهور بعدی هم چه دموکرات باشد چه جمهوریخواه، مصداق «از این ستون به آن ستون فرج است» خواهد بود. اگر بتوان مسئله اتمی و تحریمها را برای حدود دو سال دیگر «کش» داد دیگر هم جامعه جهانی که اصرار دارد ایران غنیسازی را متوقف کند خسته میشود و پشت قضیه را ول میکند و هم شاید آمریکا سیاستی دیگر در قبال ایران در پیش بگیرد. آنوقت است که شورای امنیت به همان نحوی که یک به یک تحریمها را وضع کرده شروع به برداشتن تحریمها میکند.
این میان خدا کند چین و روسیه تک پا نزنند که بخاطر منافع آنیشان با تحریمها مخالفت کنند که این باعث کند شدن تیغه چاقوی تحریم میگردد. چنین امری دقیقا همان چیزی است که جنگطلبان در آمریکا آرزومندش هستند و شاید پشت پرده چین و روسیه را تشویق به مخالفت با تحریم هم میکنند تا بهانه لازم برای حمله نظامی به ایران را بدست آورند.
باز تاکید میکنم که از نظر من هم جنگ و هم تحریم تجاری محکوم است. مطلقا دوست ندارم که بلائی بر سر مردمم بیاید چه نرم و آرام (با تحریمها) و چه سخت و شدید (با جنگ). فقط اکنون که بدون ترمز در این مسیر افتادهایم من «بد» را به «بدتر» ترجیح میدهم. تحریم در هر حال بهتر از جنگ است هرچند که هردویشان برای من منفور و تهوعآور هستند.