دوست عزیز
اکنون که بجای نوشتن نظرات خودتان از روزنامه کیهان و نویسندگانش نقل قول میکنید باید عرض کنم که تحت هیچ عنوان قصد پاسخگوئی به آنچه نقل قول فرمودهاید را ندارم. من را با نویسندگان کیهان کاری نیست. لطف بفرمائید در موارد بعدی نیز بجای نقل قول کامل، لینک مطلب را بفرستید. درضمن
از شما خواسته بودم که حداقل یک نام مستعار برای خود انتخاب کنید تا بتوانیم به آن خطابتان کنیم، گفتهاید «بی خیال اسم ما شو. زن و بچه داریم». اسم شما چه ربطی به زن و بچه داشتن شما دارد من نفهمیدم. اما در پای همان مطلب دوست عزیز دیگری بنام «فریور» شما را از ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی معرفی کرده است. نه ایشان را تائید میکنم و نه تکذیب. ضمنا چگونه است که شما در ابتدای کامنتتان میگوئید «گور بابای جمهوری اسلامی»؟ مگر قرار نیست در صورت حمله آمریکا ارتش همین جمهوری اسلامی با آمریکا بجنگد؟ مگر قرار نیست دوستان و همراهان همین جمهوری اسلامی همان کارهائی را در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین انجام دهند که شما گفتهاید؟ چگونه است که از یک طرف دشنامش میدهید و از طرف دیگر روی استراتژی آن حساب باز میکنید و میخواهید خلبان اسیر را در تلویزیون وی نشان دهید؟
در کل برای من فرقی نمیکند که شما که هستید و به کجا وابسته. حرفتان را بیان فرمودهاید و لابد منتظر پاسخی از جانب من (و دیگر دوستان) نشستهاید. علیرغم اینکه مایل بودم خودتان مطلبی در توضیح نظراتتان بنویسید و این سرآغاز بحثی آزاد گردد بین بازدید کنندگان این وبلاگ، اجازه بدهید به آنچه توسط قلم خودتان گفتهاید اشاره و نظرم را بیان کنم. (دوستان کمونیست و چپیای هم که کامنت شداد و غلاظ گذاشته بودند کامنتشان به دلیل استفاده زیادشان از مسائل پائین تنهای حذف شد. اگر میخواهند مجددا مطلبشان را بدون فحش و بد و بیراه بیان بفرمایند، مخلصشان هم هستم).
قبل از آغاز مطلب توجه شما را به این نکته جلب میکنم که «تحت هیچ عنوانی و به هیچ دلیلی من نمیپذیرم که کشوری دیگر به کشورم حمله کند. سهل است که من مخالف جنگ به هرصورت و هر دلیل در سراسر جهان هستم. از صمیم قلب میخواهم و امیدوارم و دعا میکنم که این بحران اتمی-عراقی که بین ایران و آمریکا در حال رشد است (و دارد تبدیل میشود به درگیری ایران و جهان) به شیوهای مسالمت آمیز و از طریق مذاکره حل و فصل گردد و خون از دماغ کسی نیاید. مایل نیستم همان بلائی که صدام حسین بر سر خرمشهر و آبادان و دزفول آورد در دو سه هفته اول جنگ، بر سر کل کشورم بیاید اینبار توسط آمریکا». ما که برنده جنگ شدیم هنوز بعد از هجده سال نتوانستهایم دیناری از عراق (چه صدامیاش و چه مالکیاش) خسارت بگیریم و همه چیز را از جیب مبارک خودمان پرداختهایم. از غول بی شاخ و دمی چون آمریکا چگونه خسارت خواهیم گرفت بماند برای بعد.
در مورد «بزدل بودن» یا نبودن اینجانب حرفی ندارم برای زدن. ممکن است باشم ممکن است نباشم. هرکس میتواند قضاوت خودش را در مورد من داشته باشد. در مورد آقای درخشان و نظرشان باید بگویم که ایشان مالک جسم و روح و قلم خویش است. به سن قانونی رسیده و شهروند ایران میباشد. آزاد است که هرکار که میخواهد بکند. نظر و رای ایشان به من مربوط نیست و از ایشان تقلید و تبعیت نمیکنم فقط به این دلیل که حسین درخشان است. اگر خدای ناکرده خطری مرزهای من را تهدید کرد واکنش من به این تهدید نه دنبالهروی از آقای درخشان است و نه پیروی از دیگری. خودم تصمیم خواهم گرفت که با توجه به شرایط روز بهترین کاری که میتوانم برای خدمت به آب و خاک و مردمم بکنم چه میتواند باشد.
گفتهاید «داستان عراق فرق میکرد». کاملا موافق هستم. نه تنها بافت جمعیتی و نوع حکومت گذشته عراق با بافت جمعیتی و حکومت فعلی ایران متفاوت است بلکه فرهنگ و زبان و آداب و رسوم و انتظارات مردم عراق نیز تا حدود زیادی با ایرانیان فرق کلی دارد. واکنش آن مردم در برابر نیروی خارجی نیز با واکنش ما دربرابر نیروی متخاصم فرق دارد. لازم به ذکر نمیدانم که سال ۲۰۰۳ میلادی هم با سال ۲۰۰۷ میلادی تفاوت بسیار دارد. فقط از یاد نبریم که آمریکا چهار سال است دارد در عراق میجنگد. آمریکا هم به اندازه چهار سال دوره عملی در این زمینه دیده و آبدیده شده. اشتباه نکنیم که فکر کنیم آمریکا همان راهی را در مواجهه با ایران خواهد رفت که در عراق رفته و همان اشتباهات را یک بار دیگر پس از چهار سال تکرار خواهد کرد. باز تاکید میکنم که امیدوارم تمام این صحبتهای من و شما و دیگران در این زمینه همه و همه بایگانی شوند با حل مسئله اتمی از طریق مذاکره و گلولهای شلیک نگردد و خونی به زمین نریزد و من و شما به زودباوری خودمان بخندیم که جنگ را اینگونه در افق دیدیمش.
دوست عزیز،
تا زمانی که با ما وطنیها صحبت میکنید هیچ اشکال ندارد که از «انتحاری» ها سخن به میان آورید فقط اگر روزی روزگاری از تریبونی صحبت کردید که صدای آن به خارج مرزهای ایران میرسید مطلقا (تاکید میکنم مطلقا) از این استراتژی خود نام نبرید که هر آن کس (در سطوح بالای تصمیم گیری کشورها) که ممکن است همراه و متحدمان باشد به روزگار سختیمان، نخواهد توانست همراهیمان کند بخاطر مهر «تروریست» که با این اعتراف شما به پیشانیمان خواهد خورد. نیز لطفا به طریق اولی از دست داشتن در افغانستان و عراق و لبنان مطلقا سخن به میان نیاورید که خارجیان خواهند گفت «درست که آمریکا حق نداشت به کشوری مستقل حمله کند و دولت آن -هرچند بد و دیکتاتور- را سرنگون سازد بدون اینکه ابتدا از اهرمهای مشخص و قانونی تعبیه شده در قوانین بینالمللی استفاده کرده باشد ولی این برای شما -ایران- دلیل نمیشود که شما هم در این کشور و آن کشور نفوذ کنید و بگوئید «فلانجا دست ماست» و هرکار که خواستید در آن کشورهای مستقل صاحب پرچم و دولت بکنید».
ببینید دوست عزیز، این دید ما که اگر کسی از چراغ قرمز رد شد و قانون را شکست پس همه میتوانند از چراغ قرمز رد شوند و قانون را به زیرپا بگذارند با دیدگاه غربی که معتقد است «او خلاف کرد ولی من نباید خلاف کنم» خیلی فرق میکند. یک نگاه به نوع ترافیک تهران و ترافیک یک شهر غربی میتواند بازگو کننده تفاوت این دو دیدگاه باشد. خلاصه اینکه اگر هم دست در اینجا و آنجای دنیا دارید لطف کنید علنا داد نزنیدش. ممکن است که حق با شما باشد که چاقوئی برای محافظت از خود در جیب دارید ولی با بیان علنی آن، همه مردم اطراف از ترستان فرار میکنند و آنوقت حتی تاکسی هم برای طی طریق نمییابید و باید پیاده گز کنید که هیچکس اگر بداند که چاقوئی در جیب دارید سوارتان نخواهد کرد. نگذارید که دشمنتان بفهمد که شما چه سلاحی دارید. وقتی چاقویتان را نشانش دادید او هم میرود و با هفتتیر به سراغتان میآید. همان جیب قلمبهتان را نشانش بدهید تا در سردرگمی نحوه مقابله با شما بماند. دست خود را برای دشمن رو نکنید.
در مورد فلسطین من ترجیح میدهم تحت هیچ عنوانی روی همبستگیشان با ما حساب نکنم. اگر پول گرفتن یاسرعرفات از ایران در اوائل انقلاب و بعد پشت سر صدام حسین ایستادن و سرباز فلسطینی به جبهه جنگ علیه ایران اعزام کردنش مسئلهای است مربوط به گذشته اما پول نقد گرفتن حماس از ایران و بلافاصله برگزاری مراسم ختم برای همان صدام حسین معدوم که همین دو سه ماه پیش بود. صدام حسین برای عراق و جهان عرب هرکه بود بود. برای من یک متجاوز خونخوار بود که آمده بود من را و ملت من را بکشد. کشورم را تخریب کرد و مردمم را آواره نمود. آمار دوستانی را که جنگ هشت ساله از من گرفت از دستم در رفته. من قبول نمیکنم به کسی کمک کنم و روی کمکش حساب باز کنم و بعد طرف برای دشمن کشور من مجلس ختم بگیرد و با پول من برای او عزاداری کند. ایکاش این دسته از فلسطینیان غیرت عربیشان را تا این حد از دست نمیدادند. فعلا هم که دارند نفس تازه میکنند تا بازهم به سرو روی هم بزنند و از همدیگر بکشند که ظاهرا ثوابش برای آنان بیشتر است از مبارزه با دشمن هممرزشان.
در مورد انداختن سهتا هواپیمای آمریکائی و نشان دادن خلبانان اسیرشان در تلویزیون، همانگونه که در بالا گفتم امیدوارم که اصلا جنگی درکار نباشد که نیازی به این حرفهای من و شما باشد ولی اگر خدای ناکرده خدای ناکرده درگیری نظامیای بین ایران و آمریکا پیش آمد امیدوارم که نیروگاه و پست انتقال برقی باقی باشد که بتواند برق در سیمها جاری کند و تلویزیونها را برای مردم روشن نگاه دارد. امیدوارم ساختمان رادیو و تلویزیونی بماند تا فیلم خلبانان اسیر را پخش کند. امیدوارم قبل از اینکه آمریکا ادوات ضدحمله ما را نابود کند ما موشکها و هواپیماهایشان را نابود کرده باشیم. امیدوارم که فرودگاهی مانده باشد (چه مهرآباد چه غیر از آن) تا آقای درخشان و دیگران خود را به وطن برسانند برای جنگ کردن. امیدوارم همه آنچه در رسانههای این طرف آب درباره نقشه حمله آمریکا و نحوه اجرایش گفته میشود دروغ و غیرمستند باشد. جدا و شدیدا امیدوارم مسئولین نظامی مملکت چارهای اندیشیده باشند برای چنین درگیریای.
دوست عزیز، وقتی ما میگوئیم که «اگر آمریکا به ایران حمله کند ما به منافع آمریکا در سرتاسر جهان ضربهخواهیم زد»، در حقیقت داریم دست خود را برای آمریکا رو میکنیم. شما جای تصمیم گیران آمریکائی بودی چه میکردی؟ نمیگفتی حالا که میخواهند از دستان فراوان خودشان در سرتاسر جهان علیه ما استفاده کنند بگذار سرشان را آنطور بکوبیم که دستانشان از کار بیافتد؟ اصلا فرض میکنیم که خدای ناکرده آمریکا و ایران وارد یک درگیری نظامی شدند. ما هم یا خودمان یا به دوستانمان میگوئیم که به منافع آمریکا در سرتاسر جهان حمله کنند. بعدش چه؟ مثلا اگر ما به دوستانمان در اندونزی گفتیم که فلان عمل را علیه فلان سازمان آمریکائی در آنجا انجام دهند، واکنش مردم و دولت اندونزی به ما چه خواهد بود؟ نخواهند گفت که شما دو تا دعوایتان است چرا شیشه خانه ما را میشکنید؟ مطمئنا اجازه نخواهند داد که در مملکتشان ناامنی ایجاد شود. آنوقت طرف ما را خواهند گرفت یا طرف آمریکا را؟ این یعنی از دست دادن قلبها و پشتیبانی مردمی که میتوانند بالقوه در سمت ما باشند و به آمریکا فشار آورند تا جنگ علیه ما را خاتمه دهد. اگر چنین اعمال ضربه زنندهای را در غرب انجام دهیم که دیگر هیچ. همان چیزی که غول رسانهای صهیونیسم - امپریالیسم میدانیدش هنوز بمب ما منفجر نشده ترکشش به دیوار ساختمان آنطرف خیابان نخورده چهار گوشه عالم را پر میکند که ایرانیان چنین کردند و چنان. آنوقت مردم جهان نه تنها برای باز داشتنش دستان جرج بوش را نخواهند گرفت بلکه برای هر جنایتی که علیه ما مرتکب شود برایش دست هم خواهند زد!
شک نیست که برتری نظامی آمریکا چندین برابر ما است. اگر خدای ناکرده جنگی در بگیرد هم در زمین ما (ایران) خواهد بود. ما پس از لطف خداوند فقط میتوانیم به ملتمان تکیه کنیم. یک ملت را نمی توان شکست داد. این همان ملتی است که در برابر عراق هشت سال ایستاد. ما میتوانیم در برابر یک کشور واحد -هرکه باشد- مقاومت کنیم. اما قطعا نخواهیم توانست دربرابر چند (یا چندین یا همه) کشورهای جهان مقاومت فیزیکی کنیم. امکان ندارد هفتاد میلیون آدم بتوانند در برابر شش هزار میلیون آدم دیگر بایستند. ما تا میتوانیم باید دوست و همراه دور خود جمع کنیم. چه الان و چه بعدا که -زبانم لال- درگیری نظامی با آمریکا پیش آمد. کافی است در هر کشوری یک دو بمب بترکانیم و بخواهیم به منافع آمریکا ضربه فیزیکی بزنیم تا صدای مردم آن کشورها علیه ما در آید. هزاری هم که مخالف آمریکا و آمریکائیان باشند دوست ندارند زن و بچهشان صبح موقع رفتن به مدرسه و سر کار و خرید تکه تکه شوند.
اجازه بدهید یک فرض/مثال دیگر را خدمتتان عرض کنم. اکنون همه مردم جهان (حتی در خود آمریکا) خواهان خارج شدن نیروهای آمریکائی از عراق و ایجاد ثبات در آن کشور هستند. حال اگر بفرض محال (که میدانیم فرض محال «محال» نیست) اکثریت مردم جهان به مردم عراق به چشم «چند میلیون تروریست که اگر سرشان گرم خود نباشد برای ما خطرساز خواهند بود» نگاه کنند، آیا باز هم تا این حد به آمریکا برای خروجش از عراق فشار خواهند آورد؟ مطمئنا خیر و حتی خواهان شدت عمل بیشتر با هرکس که در آن سرزمین میزید خواهند شد. ما از هم اکنون داریم برای آمریکا خط و نشان میکشیم. فردای روزگار حتی اگر خودشان هم بخواهند میتوانند با چند انفجار ساختگی در گوشه و کنار جهان مدارک تروریست بودن ما را جلوی روی مردم دنیا بگذارند. ما میشویم مصداق آش نخورده و دهن سوخته. حمایت همه را از دست خواهیم داد.
ببینید آمریکائیها چقدر ظریف با دستی که دارند بازی میکنند. هر روز بر میزان قدرت نظامی حاضر در منطقهشان میافزایند و با سفرهای متعدد به منطقه یارگیریهای زیادی را دارند انجام میدهند. تقریبا شک نیست که قصد عملیاتی نظامی در خاورمیانه را دارند آنوقت هیچکدامشان حرفی از این قضیه نمیزنند و همه متفقا در مصاحبهها و اظهار نظرها از دیپلوماسی و مذاکره سخن میگویند. از آن طرف یک سری اطلاعات درست و غلط نظامی را از کانالهای غیر مستقیم در اختیار رسانهها میگذارند و از طرف دیگر فردای آن روز تکذیبش میکنند و خندهدار مینامندش. اگر در نهایت امر مذاکره گرهگشا شد خواهند گفت که «دیدید ما از اول تا آخر خواهان مذاکره بودیم و بالاخره هم کار را با مذاکره پیش بردیم؟» و اگر خدای ناکرده کار گرهکور موجود به جنگ کشید آنوقت باز هم گردنشان را بالا خواهند گرفت و توی چشم دنیا نگاه خواهند کرد که «همانگونه که دیدید ما از ابتدا تا اینجا به دنبال مذاکره بودیم. ما مطلقا خواهان جنگ نبوده و نیستیم. ایران به دنبال جنگ بوده و هست، این همه ما از مذاکره دم زدیم و اینان از جنگ و ضربه به منافع حیاتی ما در سرتاسر دنیا. این هم سند و مدرکش و فیلم سخنرانی فلانی و بهمانی در حکومت ایران».
دوست عزیز من، هرچقدر هم که من بزدل و ترسو و محافظه کار و بی غیرت و در تنور قایم شو باشم باز میفهمم که نباید آنچه که قصد انجامش را داری به دشمنت بگوئی. این که دیگر از اصول اولیه و مسلم هر جنگی است. در عین حال میدانم که آنچه در این وبلاگ با مخاطب محدود آن بین من و شما (ی نوعی) میگذرد هرگز به جائی درز پیدا نخواهد کرد. این فقط دیالوگی است بین تعدادی هموطن. نمیدانم که جهتگیری و یا وابستگی سیاسی و اعتقادی شما به کدام سمت و سو است (فحش میدهید به جمهوری اسلامی و بعد نظر تئوریسینهای آن را بعنوان نظر خودتان نقل میکنید؟) فقط خواهش میکنم، استدعا میکنم هرکار که میخواهید بکنید بکنید، دست خود را توی بوق و کرنا جار نزنید. اسلحه دست خود را نیز به کسی نشان ندهید.
باز ذکر میکنم که من از ته قلب از خداوند بزرگ میخواهم که درگیری نظامیای بین ایران و آمریکا پیش نیاید. من جنازه سیاه شده و بو گرفته همکلاسیام را که دو سه هفته در جبهه برزمین مانده بود در زمان نوجوانیام در قبر گذاشتهام. من جوانهائی را که تبدیل به تکه گوشتی شدهبودند در آسایشگاههای معلولین جنگی دیدهام. سرفههای دوست شیمیائی شدهام هنوز در گوشم است. هراس و دلهره بچههائی هم سن و سال خودم از جنوب و غرب کشورم که آواره شده بودند بخاطر جنگ و آن دو دو زدن چشمان معصومشان را هیچگاه فراموش نخواهم کرد. من وطنم و مردمم را دوست دارم. هزاری هم که سرشان داد بزنم و سیلی به صورتشان بکوبم باز هم دوستشان دارم. مردمم هستند. با من از یک گوشت و خوناند. اگر گوشت همدیگر را بخوریم استخوان همدیگر را که دور نمیاندازیم. اگر بخاطر اعمال و رفتارشان من از دستشان فرار کردم و آواره این گوشه دنیا شدم، عیبی ندارد. کلاه سرم گذاشتند، عیبی ندارد، کتکم زدند، عیبی ندارد. من از آنان هستم و آنان از من. دوستان عزیز من، تحت هیچ عنوانی نمیخواهم که عفریت مرگ و نیستی و جنگ را برفراز کشورم ببینم.
دوست عزیز، دوستان گرامی، ببخشید که باز هم مطلب به درازا کشید. همانگونه که مقدمه نداشتم، موخره هم نخواهم داشت. نگرانم، نگرانم، نگرانم.
با تقدیم احترام
ققنوس
Lotfan in bahs ra ba in khanandeh edameh nadahid. Be kasi ejazeh nadeh masir weblog ro avaz konad.
gheirat be in migan na be inayee ke to migi.america khodesham midoone nemitoone be in rahati hamle kone oon vaght to too kharej az keshvar zard kardi. hamine ke karemoon be inja keshide.
Besiar Ali va ba mantegh javabe in late bi saro pa ra daD ishoon fekr mikonand ke jahan ham ye jaii mesle iran ke ba gholdor bazi karo pish bebare .
besiar ali bood Bravo!
Amir