مسئله «ناموس» و حفاظت از آن همواره یکی از (و شاید مهمترین) دلمشغولیهای ما ملت بوده. کافی است کسی بتواند حرف و نظرش را به نحوی با «ناموس» مخاطب مرتبط کند، حتما و صد در صد از طرف مقابل واکنش خواهد دید. حتی در امور کشوری و بینالمللی هم باز قضیه را به «پائین تنه» گره میزنیم. بجای اینکه بگوئیم «سربازان خارجی به وطنت حملهکردهاند، برخیز و از کشورت دفاع کن» میگوئیم «سربازان خارجی به خانهات حملهکردهاند، برای دفاع از ناموس مادر و خواهرت بپا خیز». یعنی «وطنپرستی» را به «اعضای تولید مثل» گره میزنیم تا رگ غیرت مردمان برخیزد. جمله معروف «اسلحه سرباز ناموس اوست» را هم که بسیار شنیدهایم. البته نمیدانم چرا هیچ سربازی نمیگوید «ممد گلوله ناموسم تمام شد. یک خشاب داری بدهی بگذارم به ناموسم؟» و یا «ناموسم را باز کردهام روغن زدهام و تمیز کردهام برای عملیات پیش رو». نمیدانم، اصطلاحات نظامی به من چه؟
و صد البته ناگفته نماند که ما مردم در ترافیک یا در هنگام مشاجره، هر آنچه داریم و نداریم را حوالت «ناموس» هموطن دیگری میکنیم که مقابل ما است. راستی هیچگاه فکر کردهاید که چرا ما در هنگام فحش دادن اینقدر خرت و پرت مختلف را حواله «ناموس» این و آن میکنیم؟ بگذریم و برگردیم به بحث اصلی.
بله، «ناموس» کلمه مقدسی است. از آن گروه کلمات مقدس مثل «عشق» که همه میدانندش ولی هیچکس نمیتواند تعریفش کند. شاید به همین دلیل است که اگر کسی توانست مثلا گران شدن قیمت ذغال به میزان بیست درصد را یک جوری با «ناموس» خلقالله جفت و جور کند آنوقت مردم حاضر خواهند بود تا سی درصد هم ذغال را گرانتر بخرند. آهان، یادم آمد، اگر در بحث با کسی ماندهاید و نمیدانید جواب طرف را که میگوید «ماست سفید است» چه بدهید، به طرف بگوئید «اما رنگ همان چادری که «ناموس» من و تو را حفظ میکند سیاه است، مگر نه؟ اصلا تو حاضر میشوی ناموست با چادر سفید به خیابان بیاید؟». اینجاست که طرف با شما همصدا خواهد شد و رنگ سیاه را برای ماست بهترین رنگ خواهد دانست.
قضیه «ناموس» و «تجاوز» که در زندانها پیش بیاید، همگی مایل هستند همین یک نوع «شکنجه» را بگیرند و مدام دربارهاش حرف بزنند و نچنچ کنند که «واه واه واه. از زندانی که توی اون به ناموس مردم تجاوز بشه دیگه چه انتظاری میشود داشت؟». هیچکس درباره دیگر شکنجهها هیچ موضع «نچنچ» و «واهواه»ی نمیگیرد. مثلا اگر طرف را پنجبار ببرند پای چوبه دار و به او بگویند میخواهیم اعدامت کنیم و چشمهایش را ببندند و طناب بیاندازند گردنش، مردم فقط شانه بالا میاندازند که «اِ اِ اِ؟ جدا؟ خوب زندان از این چیزها هم دارد دیگر». ولی اگر قضیه به «ناموس» برسد همه روزی ده بار برای هم سر خیابان و توی تاکسی و پشت تلفن تکرارش میکنند.
«ناموس» دماسنج «بهبود/سقوط» مملکت ما نیز هست. تا حالا چندبار پس از دو جمله «آقا این مملکت شد؟ اینا گند زدهاند به هیکل این مملکت» شنیدهایم که طرف شروع به گفتن داستانی (راست یا دروغش بماند) از انحراف اخلاقی دختران جوان یا زنای با محارم یا از این دست کرده؟ اگر مسائل «ناموس»ی خوب و مناسب باشند آنوقت دیگر هیچکس گلایهای از بیکاری و پارتی بازی و بخور بخور و این چیزها ندارد (حداقل کمتر دارد).
قضیه فروش زنان ایرانی و برباد رفتن «ناموس» ما در شیخنشینهای خلیجفارس را همه بلدند با آب و تاب فراوان و شرح ریزهکاریها و شاید حتی رنگ قایقی که این نگونبختان را به آنطرف آب میبرد توضیح دهند. حالا اگر از ایشان بپرسی که آیا زمان شاه چنین اتفاقاتی میافتاد یا نه؟ اصلا از بازار کثیف قاچاق انسان در همین کشورها که گفتی دیگر چه میدانی؟ آیا فقط زنان ایرانی قربانی شهوت شیخنشینها هستند؟ گمان نمیکنم تعداد زیادی بتوانند پاسخهای درست و حسابی بدهند. انگار که اگر «ناموس» فیلیپینی یا روسی یا پاکستانی یا افغان در این شیخنشینها برباد میرود، برود، «ناموس» ما مهم است و بس.
البته بعد از گفتن همین حرفها معمولا «آمپر شهوانیمان» بالا میزند و ماشین را برمیداریم و در خیابان به دنبال ... زیر باسن هرچه مونث بود بوق میزنیم تا ببینیم سوار میشوند یا نه، از دختر جغجغه به دست بگیر تا پیرزن هم سن مهدعلیا. فراموش هم نمیکنیم که با هرکس که به همین نحو برای خواهر و مادر ما بوق میزند درگیر شویم و «کاری کنیم که دیگر هوس ... نکند». شوخی که نیست، بقول فیلم فارسی «آخه ننه، قضیه قضیه ناموسه». حرف فیلم فارسی شد، در فیلمهای قدیمی اکثر قتلها و جدالها بر سر «ناموس» بود. سینمای ناموسی! راستی قتلهای «ناموسی» که دیگر نیازی به توضیح ندارد؟ دارد؟
چه مومنینمان و چه غیرمومنینمان هم اولین کاری که با کتاب «احکام» فلان آیتالله میکنند این است که بخشهای هجدهسال به بالای آن را میخوانند و حفظ میکنند. غیر مومنین آن بخشها را توی پوز مومنین میزنند که ببین مجتهدت سطح فکرش از پائینتنه و احکام آن بالاتر نمیرفته و مومنین هم همان مطالب را توی سر غیر مومنین میزنند که ببین چه وسعتی داشته ذهن حاجآقای ما که از این جزئيات به این ریزی هم نگذشته و برایشان احکام بیان کرده. هر دو طرف حق دارند. احکام «ناموس» خیلی مهم هستند. تا مسائل مربوط به «ناموس» بیان نشوند چه جای نماز و روزه و خمس و زکات و حج است؟ تازه همان حجش هم باید احکام «نزدیکی» در هنگام احرام را بدانیم دیگر، نه؟
خلاصه کلام اینکه «ناموس» خیلی مهم است. موتور محرکه جامعه ما محسوب میشود. دیدگاه ما دیدگاه «ناموسی» است. نمیگوئیم آمریکا آمد در عراق به دنبال نفت یا تثبیت جای پای خودش در منطقه یا مبارزه با تروریسم یا ... نخیر. میگوئیم آمریکا آمد در عراق و اکنون «ناموس» مردم عراق زیر دست سربازان کثیف آمریکائی است. ما نگران این نیستیم که خارجیها نفت ما را میبردند یا میبرند یا خواهند برد، ما نگران این هستیم که اگر قدری رفت و آمد خارجیها به ایران زیاد شود، اولا آنها با «ناموس» ما هرکار که بخواهند میکنند، ثانیا طرز تفکر خودشان را در میان جوانان ما رواج میدهند که در نتیجه «ناموس» ما بر باد میرود. حالا آن چه بادی است که چنین موتور محرکه عظیمی را از جا میکند و با خودش میبرد بماند که موضوع بحث ما نیست.