-------------------------
فرض میکنیم در این سه سالی که آقای وزیر وعده دادهاند، به میزان بیسوادان کنونی کشور اضافه نشود. آنوقت ما باید ظرف سه سال حدود ده میلیون آدم (اکثرا بزرگسال) را باسواد کنیم. اگر بتوان در عرض نه ماه به یک بزرگسال سواد آموخت (به همان تر و فرزیای که به یک کودک شش هفت ساله سواد میآموزیم)، آنوقت در این سه سال (=چهار سال نه ماهه تحصیلی) چند تا کلاس نیاز داریم؟
در هر نه ماهی باید ۲۵۰۰۰۰۰(دو میلیون و پانصدهزار) نفر را باسواد کنیم. اگر هر سی نفر را در یک کلاس بریزیم و کلاسها را سه شیفت دائر کنیم، هر اتاق کلاس میتواند در عرض نه ماه نود نفر باسواد خروجی داشته باشد. در اینصورت به کمی کمتر از ۲۸۰۰۰ کلاس نیاز داریم تا بتوانیم هر نه ماهی دومیلیون و پانصدهزار نفر را باسواد کنیم (البته اگر سه شیفت کار کنیم). حالا این میزان فضای فیزیکی به چند تا معلم نیاز دارند؟ اگر معلم یک شیفت بخواهیم باید ۸۴۰۰۰ (هشتاد و چهارهزار) معلم در خدمت داشتهباشیم. اگر معلمها را سه شیفت به کار واداریم باز به همان میزان اتاقها نیاز به معلم داریم (۲۸۰۰۰ نفر).
با سواد کردن یک هفتم جمعیت کشور (ده میلیون آدم) ظرف سه سال حداقل به هزار و چهارصد (۱۴۰۰) مدرسه بیست کلاسه که از صبح زود تا دیروقت شب در خدمت اینکار باشند و نیز ۲۸۰۰۰ نفر معلم که سه شیفت به مدت سه سال کار کنند و خسته نشوند(= یک قطار آدم بطول حدودا چهارده کیلومتر) نیاز دارد.
یعنی اگر فردا صبح از خواب بیدار شویم و ببینیم که ملائک به پاس این همه گلی که به سر اسلام و خلقالله زدهایم توی این مدت، آمده باشند و هزار و چهارصد مدرسه بیست کلاسه برای ما ساخته باشند، یک قطار آدم بطول چهارده کیلومتر را تعلیم داده باشند که مثل خ.. (با عرض معذرت) سه شیفت کار کنند و آخ نگویند، همه آن ده میلیون بیسواد را آمارگیری و ثبت نام کرده باشند و دو میلیون و پانصدهزار نفرشان را آماده کرده باشند که بنشینند سر کلاس، همه بودجهها و هماهنگیهای لازمه کار هم توسط «خزانه غیب» آستان کبریا پرداخت شده باشد، آنوقت میتوان امیدوار بود که ظرف سه سال ده میلیون آدم را باسواد کرد.
در غیر این صورت ابتدا نیاز به تصویب بودجه داریم، بعد باید هزار و چهارصد مدرسه بزرگ بیست کلاسه بسازیم، همزمان باید ۲۸۰۰۰ نفر بخت برگشته که توان سه شیفت «فک زدن» داشته باشند را تعلیم بدهیم تا معلم سواد آموزی شوند (این خودش در حدود ۱۹۰ تا کلاس سه شیفت پنجاه نفری لازم دارد!!!)، حدود پنج شش هزار نفر را برای امور اداری و ستادی این هزار و چهارصد مدرسه استخدام کنیم، یک جوری همه بیسوادان را وادار کنیم که جان مادرشان بیایند و توی کلاسهای ما برای نه ماه شرکت کنند و زندگی ایشان را برای نه ماه تامین کنیم (چون اکثرا بزرگسال هستند و طبعا بخاطر نیاز زندگی دارند کار میکنند).
فقط دو قلم ساخت هزار و چهارصد مدرسه بزرگ و تربیت ۲۸۰۰۰ معلم سواد آموزی چقدر زمان نیاز دارد؟ یا آقای وزیر معنای با سواد کردن ده میلیون نفر را نمیداند یا گمان میکند نهضت سواد آموزی بخشی از حزب الله لبنان است و بودجه نقد به سه سوت به دلار آمریکا هر چقدر که نیاز داشته باشند برایشان محیا است! شاید هم فرق بین سه سال و سی سال را نمیداند. یحتمل گمان دارد مردم در عصر چرتکه زندگی میکنند و کسی توان ضرب و تقسیم با ماشین حساب را ندارد. بد نیست از وزیر محترم بهداشت یک تست ریاضی در حد پنجم دبستان بگیرند. شاید جا برای یک نفر در «دورههاي پاياني و پنجم» نهضت سواد آموزی هنوز موجود باشد.
----------------
پس نوشتار: ده میلیوننفر آدم تقریبا معادل آن میزان آدم است که در ابر شهر تهران زندگی میکنند. ده میلیون آدم را که کنار هم قرار بدهی زنجیری به طول ۵۰۰۰ (پنج هزار کیلومتر) تشکیل میدهند. یعنی تقریبا میتوان جاده بندرعباس تهران و تهران به مشهد را در هر دو طرف جاده کیپ به کیپ هم آدم ایستاند باز کلی هم اضافه آورد. صد تا ورزشگاه آزادی را که تا خرخره پر از آدم کنی آنوقت میشود ده میلیون نفر. صد تا ورزشگاه آزادی آدم را چگونه میشود ظرف سه سال باسواد کرد آقای وزیر بهداشت خودش میداند و بس. شاید از دانش امثال همان دانشمند شانزده ساله هستهایمان که در زیر زمین خانهاش انرژی هستهای تولید کرد استفاده میکند؟
Labels: نهضت سواد آموزی+بیسوادی+وزیر