-------------------
جناب آقای احمدینژاد
من نمیدانم که آیا جمله بالا را عینا شما بر زبان راندهاید یا نه. زیاد هم برایم فرقی نمیکند چون میزان سهمیه «اعتماد»م به رسانههای وطنی را پیشاپیش مصرف کردهام و اکنون دبه و پیت حلبی به دست به دنبال چند لیتر «اعتماد» در بازار آزاد از خدا بیخبرانی چون سیانان و بیبیسی و دیگر رسانههای غربی میگردم.
آنچه در متن خبر به نقل از شما خواندم این بوده که شما مردم را به صرفهجوئی تشویق کردهاید. این خیلی عالی است. صرفه جوئی چیز بدی نیست. اما اگر انداختن فکر صرفهجوئی در ذهنها برای آماده سازی سهمیهبندی باشد و یا عدم صرفه جوئی را چماق کرد و توی کله مردم زد تا سهمیهبندی توجیه گردد آنوقت دیگر صرفه جوئی چیز خوبی نیست.
در هر حال تیتر خبر من را به فکر فرو برد که نه تنها برق که خیلی چیزهای دیگر را نیز میشود در کشورمان سهمیهبندی کرد. در ایران مصرف لجام گسیخته همه چیز مشکلزا شده. برای مثال عرض میکنم که:
ای کاش میشد «حرف زدن مقامات» را سهمیهبندی کرد. آنوقت مصرف «حرف» از سوی مقامات عاقلانه میشد و قدری از تالمات روحی مردم کاسته میگشت.
ای کاش میشد «آمدن و رفتن» چاوز و ارتگا و مسئولان حماس و مقتدا صدر و امثالهم را سهمیهبندی کرد. آنوقت هر موقع که دلشان هوس نان سنگک خاشخاشی دو آتشه پخت نانوای محله شما را کرد پا نمیشدند به ایران بیایند و ما را تیغ بزنند.
ای کاش میشد «تصمیمگرفتن مسئولان» را سهمیهبندی کرد. آنوقت به هر مسئولی در ماه صد لیتر سهمیه تصمیم میرسید. خیابانهای تصمیمات موازی خلوت میشدند و دیگر کسی بخاطر ارزانی «تصمیم» بیخودی در خیابانهای سیاست و اقتصاد کشور بالا و پائین نمیرفت.
ای کاش میشد «تصویب کردن» لوایح را سهمیهبندی کرد. آنوقت کسی ناچار نمیشد پانصدتا و ششصدتا لایحه را در دو سه ساعت سفر به استانی دیگر تصویب کند.
ای کاش میشد «فیلتر کردن سایتها» را سهمیهبندی کرد. آنوقت ممکن بود دیگر نیاز به روبات فیلترگر فلهای نباشد و کلی پول نریزیم به جیب سازندگان و طراحان این نرمافزارها که بعد هم به سه سوت بتوان با دور زدن فیلتر دو حرف آخر «فیلتر» را زد به هیکل نرمافزار گران قیمت روبات بد بخت مادر مرده.
ای کاش میشد «جعل خبر» را در کشور سهمیهبندی کرد. آنوقت بسیاری از رسانههای وطنی یک شبه سهمیه شش ماهشان را مصرف میکردند و آدم میتوانست بعد از آن به حرف آنها در جائی استناد کند و وقتی از «الیور استون» و ساخت مستند از رئیسجمهور ایران صحبت میکند همکارانش با یک جستجوی سه دقیقهای در اینترنت به وی نخندند!
ای کاش میشد «کمک به ملل محروم جهان» را سهمیهبندی کرد. آنوقت ممکن بود قدری پول در کشورمان بماند که به یک زخمی بزنیمش.
ای کاش میشد «شاخ و شانه کشی برای جهان» را سهمیهبندی کرد. مثلا هر ماه صد لیتر (یا کمی بیشتر، کمیکمتر) آمریکا و اسرائیل را تهدید میکردیم. باقیاش میماند برای عمل در انتهای دوره چهار ماهه و یا شش ماهه سهمیهبندی.
ای کاش میشد «پارتی بازی» را سهمیهبندی کرد. آنوقت شاید یک قدم کوچک به سمت عدالت برداشته میشد.
ای کاش میشد «مشاغل دولتی» را سهمیهبندی کرد. آنوقت جناب آقای «الهام» چهار شغله نمیشد (شورای نگهبان، سخنگوی دولت، وزیر دادگستری، رسیدگی به امور مبارزه با قاچاق)
ای کاش میشد «رای دادن» را سهمیهبندی کرد. آنوقت مردم ناچار بودند رای خود را عاقلانه و در صورت لزوم به صندوق بیاندازند.
ای کاش میشد «مسافرت به ونزوئلا» را برای جوانان ما سهمیهبندی کرد. میتوان هر ماه مثلا هزار نفر را یک دو هفته فرستاد آنجا با هزینه دولت بگردند. آنوقت میرفتند و میدیدند که «دختر و پسر» جوان بودن یعنی چه و ونزوئلا فقط هوگو چاوز نیست و آدمهای با بهره هوشی بالا و مودب هم دارد.
ای کاش میشد «مالکیت بر کشور» را سهمیهبندی کرد. آنوقت من هم میشدم مالک یک هفتاد میلیونیوم خاک ایران.
ای کاش میشد «تریبون» و «میکروفون» را سهمیهبندی کرد. آنوقت من به اندازه زمان سهم خودم هیچ نمیگفتم تا بلکه گوشهای مردم بقدر چند ثانیه در سکوت باشند پس از خدا میداند چند سال.
ای کاش میشد «گوجه فرنگی» بازار میوه محله شما و دیگر اقلامی را که شما ارزان قیمت تهیهشان میکنید سهمیهبندی کرد. آنوقت همه مردم غذای ارزان داشتند.
ای کاش میشد «نظرات کارشناسان» را سهمیهبندی کرد. در آن صورت کسبه و اصناف وقت داشتند به کسب و کارشان برسند بجای دادن رهنمود اقتصادی به مقامات.
ای کاش میشد «خوشی» را سهمیهبندی کرد. آنوقت مردم با چیزی بنام «مزه خوشی» آشنا میشدند.
ای کاش میشد «سهمیهبندی» را سهمیهبندی کرد. آنوقت خیال مردم راحت بود که هر ماه مثلا صد قلم از اقلام مصرفیشان سهمیهبندی میشود نه بیشتر.
ای کاش میشد «فکر» را سهمیهبندی کرد. در آن صورت قلههای «فکر» صاف میشد به این امید که چاه ویل ذهنهای یک سری از هموطنان عزیز پر شود.
ای کاش میشد «سوبسید» را سهمیهبندی کرد. آنوقت دیگر کسی نمیتوانست دست در خزانه بکند و پای باغچه گلهای مصنوعی اجتماع شلنگ فلان قدر اینچی «سوبسید» بگذارد.
ای کاش میشد «سن و سال مفاخر ملی» را سهمیهبندی کرد. آنوقت دیگر بقدر کفایت به تاریخ فلان قدر هزار ساله ملی یا مذهبی یا فرهنگی خویش افتخار میکردیم و الکی الکی هربار که دهان باز میکردیم صد سال نمیگذاشتیم بر روی قدمت آنها.
ای کاش میشد «تخصص» را سهمیهبندی کرد. آنوقت میشد قدری به برخی مدیران و مسئولان تخصص برسد.
ای کاش میشد «صداقت» را سهمیهبندی کرد. در آن صورت میشد خطی کشید بین صداقت و لجاجت حتی در سیاست.
ای کاش میشد «عدالت» را سهمیهبندی کرد. بلکه یک ذره گیر مردم بیاید.
ای کاش میشد خیلی چیزهای دیگرمان را سهمیهبندی کرد. آنوقت مردم مطمئن بودند که دوای هر درد بیدرمان جامعه فقط و فقط سهمیهبندی است و بس.
------------------------
* تیتر این پست را با دستکاری شعر «عروسک کوکی» فروغ فرخزاد درست کردم