چگونه شد که ما
یکهو توانستیم در هنگامی که هنوز انواع و اقسام اتومبیلهای مختلف را مونتاژ میکنیم و هواپیماهای مسافریمان بخاطر نداشتن قطعات یدکی دچار اخلال در پرواز میشوند، «هواپیمای بیسرنشین» بسازیم؟ الان عرض میکنم.
دانش «ساخت» سالیان سال است که در کشورمان وجود دارد. شاید بتوان گفت که «ساخت» تنها چیزی است که هم مواد اولیهاش در درون کشور موجود است و هم تقریبا تنها چیزی است که بسیار خوب بلدیم. از زمانی که تاریخ بیاد میآورد ما در کشورمان در زمینه «ساخت سرنشین بدون هواپیما» فعال بودهایم. این «سرنشین بدون هواپیما» خیلی در جنگها و عملیات نظامیای که از بدو نگارش تاریخ تا کنون در کشور انجام شده بدردمان خورده. مغرضان و بوقهای استکباری به این «سرنشین بدون هواپیما» القاب زشت و ناشایستهای مثل «سرباز صفر»، «گوشت دم توپ» یا بدتر از آن «آدم» دادهاند. در هر حال ما بخصوص در سالهای اول دهه شصت شمسی توانستیم سرعت تولید «سرنشین بدون هواپیما» را اضافه کنیم و در اندک مدتی بیست سی میلیون فروند از این «سرنشین»ها تولید شدند.
خوشبختانه به همت امثال همان دانشمند اتمی شانزده سالهمان و از تاثیرات دعاهای مردم که به چاه جمکران انداخته بودند ما توانستیم روند تولید «سرنشین بدون هواپیما» را ابتدا کند و بعد معکوس کنیم که در نهایت «هواپیمای بدون سرنشین» ساخته شد. قصد داریم در قدمهای بعدی به یاری حق کاری کنیم که نه تنها این هواپیماها در داخل کشور به تولید انبوه برسند بلکه بتوانیم حداقل یکی از این هواپیماها را از زمین (بدون نیاز به جرثقیل) بلند کنیم.