نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
پوز و پوز‌زنی در نماز جمعه
--------------------
اول: ممنون از ادبیات «آب نکشیده»‌تان از پشت یکی از تریبون‌های اصلی نظام. بکارگیری این الفاظ باعث سردرگمی مترجمان دشمن می‌شود و برای یادگیری این اصطلاحات چارواداری ناچار هستند باید به ایران سفر کنند و مدتی را با همان‌ها که نیروی انتظامی بتازگی دستگیرشان کرده بگذرانند. در هر حال اکنون که جرج بوش نمی‌تواند کاملا بفهمد شما چه گفته‌اید «قاط» می‌زند و «... و ...»ش با هم قاطی می‌شود و دیگر«زارت و زورت» الکی نمی‌کند و «ت...مون» عراقش را جمع و جور خواهد کرد. چند سال دیگر قرار است با چه ادبیاتی و چه الفاظی از تریبون‌های رسمی و غیر رسمی‌کشور با جهان سخن بگوئیم، همان موقع «فرک»ش را خواهیم کرد.

دوم: حالا اگر یک جای لغت «گزینه» یک «واو» می‌چسباندید هم بد نبود! به معطر شدن فضای تهدیدات کمک می‌کرد.

سوم: اگر آمریکا دشمن ماست و ملت ایران می‌تواند «تودهني محكم» به آمریکا (=دشمن) بزند پس چرا این کار را نمی‌کند؟ چه چیز مانع این می‌شود که کسی بتواند به دشمنش تودهنی محکم بزند ولی این کار را نکند؟ «نجابت»؟ آخ من به قربان این «نجابت»مان بروم که من یکی را کشته!

چهارم: در این شش هفت سالی که این مردک شیرین عقل جورج بوش رئیس جمهور آمریکا است،‌ تا بحال حرف از «تودهنی» و «وصلت با قوم و خویش‌های مونث» هیچ‌کجای جهان نزده. اتفاقا بسیار هم مودبانه صحبت کرده. البته در عمل زده همان کاری را که در فحش‌ها مردم قصد انجامش را بیان می‌کنند با خاورمیانه کرده! چرا آمریکا مودبانه حرف می‌زند و خشن عمل می‌کند ولی ما خشن حرف می‌زنیم و مودبانه عمل می‌کنیم؟

پنجم: بعنوان یکی از آحاد ملت ایران نمی‌دانستم که «میز» هم دارم. محل کار ما تا کنون توی خیابان بود که باید همیشه در صحنه‌اش حاضر می‌شدیم. ارتقاء مقام گرفتیم و کارمند شدیم؟ یعنی از الان باید بنشینیم پشت میز و کار کنیم؟ مرسی تمدن. حالا میز را زیادی از حد شلوغ نکنید آدم به دنبال چیزی می‌گردد بتواند روی میز و میان این همه نطق و خطابه و تهدید پیدایش کند.

ششم: لطفا با آبدارچی و بایگانی هماهنگی فرمائید که یک وقت این پرونده «تودهنی به آمریکا» مثل بسیاری از پرونده‌ها که در سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی گم می‌شوند، مفقود نگردد.

هفتم: حالا که ما «بشر» ایرانی صاحب میز شدیم و تصمیم بگیر تودهنی به این و آن، عنایت بفرمائید با حسابداری صحبت فرمائید «حقوق‌»مان را سر برج به ما بدهند. اگر لطف کنید حقوق بشر عقب افتاده‌ چندین ده سال اخیر را هم مرحمت کنید که دیگر عالی است.

هشتم: جناب آقای «دولت» از جانب ما ملت نیابتا کارها را رفع و رجوع خواهند کرد تا ما ملت یک تک پا برویم در صف بنزین و مرغ و گوجه فرنگی‌ بازار میوه و تعاونی و غیره.

نهم:‌ همین الان برگشتیم و دستور «زدن تودهنی به آمریکا»‌ را امضاء کردیم دادیم مش‌قنبر آبدارچی ببرد به دایره اجرائیات. چقدر طول بکشد خدا عالم است. کار اداری است دیگر. در ضمن دستگاه کپی اداره خراب است که به مش‌قنبر تاکید کردیم دستور را ببرد سر کوچه به تعداد لازم کپی بگیرد. زنگ زده بود با موبایل «موتورولا»ی خودش از مغازه کپی که «مارک ماشین فتوکپی «کانن» است که ظاهرا مارکی است آمریکائی. کپی بگیرم یا نه؟» گفتیم نه و فرستادیمش به دنبال پیدا کردن یک مغازه فتوکپی که با ماشین «ژاپنی اصل» کپی بگیرد. وقتی کپی‌ها را آورد و چای ما را داد و میزمان را دستمال کشید پیگیر رسید نامه به اجرائیات می‌شویم.

دهم: قبل از پست کردن این نوشته به ما ملت ایران از دایره اجرائیات خبر دادند که فعلا بودجه ندارند دستکش بکس بخرند. دستور را عودت دادند تا در جلسه بررسی کنیم ببینیم می‌توانیم در بودجه سال آینده صنار سه شاهی پیدا کنیم یک جفت دستکش مناسب برای اجرائیات بخریم تا بالاخره بتوانند بعد سی سال یک عدد «تودهنی محکم» به آمریکا بزنند.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter