نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
آقای وزیر، این انصاف است؟
----------------

جناب آقائی که وزير «فرهنگ» هستيد، لازم به ذکر می​دانم که در همان زبانی که شما مسئوليت وزارت «فرهنگ» آن را بعهده داريد، «اعتماد» را «برانگيخته» نمی​کنند، «جلب» مي​کنند. «برانگيخته» کردن (یا شدن) (بگذریم که بکار بردن فعل "کردن" برای "برانگیخته" چندان روان نیست و بجای آن معمولا می گویند "برانگیزاند") برای چيزهائی است که در حالت عادی بصورت پنهان يا غيرفعال در انسان وجود دارند (مثل شهوت یا کنجکاوی) و در اثر محرکات محيطی «برانگيخته» می​شوند. «اعتماد» چيزی نيست که بصورت پنهان در انسان باشد، همیشه هست و همیشه فعال است (از منظر ذهنیت زبان فارسی). بنابر اين در زبان شيرين فارسی اعتماد «برانگيخته» نمی​گردد.

بماند که وقتی می​گوئید « حزب مشارکت اعتماد ما را برانگيخته​ کنند»​ يک معنای -رويم به ديوار- هيجده سال به بالا از آن برداشت می​شود که موضوع بحث ما نيست. مثلا مشارکتی ها دارند... و شما با لبخندی پس از راضی شدن... (استغفرالله)

حالا اگر من کم​سواد بی​معلومات چنین عباراتی بسازم، نهایتش این است که برای لاپوشانی می​گویم «ذوق شاعرانه​ من گل کرد و ترکیب شعری ساختم». مردم هم که از آدمی مثل من توقع بالا ندارند می​گویند «طفلک ... خل است، ...شعر می​گوید». اما شما که چنین ترکیب​هائی می​سازید، بنده خداها می​مانند که این را باید چه بنامند؟ این است که هیچی نمی​نامندش و به شما هیچ ایرادی نمی​گیرند. کله تکان می​دهند و می​گذرند. اما این برمن گران تمام می​شود که سوتی های شاعرانه​ام را شما بیان می​کنید آنوقت من باید بار «...خل» بودن را به دوش بکشم. آیا این انصاف است؟
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
http://dadabase.blogfa.com/post-18.aspx

Free Blog Counter