جناب آقای حسینی:
کاملا با شما هم عقیده هستم که آمریکا بیعرضه است. بعد از پنج سال هنوز نتوانسته افغانستانی را که تاریخ دو سه نسل معاصر آن چیزی جز جنگ و خونریزی بیاد ندارد آرام کند. اصلا هم کار سختی نیست که در کشوری که تا کنون دولت مرکزی قوی و مقتدری نداشته و تکه تکه دست این فرماندار و آن رئیس قبیله بوده ظرف پنج سال دولتی مثل دولت امارات متحده عربی راه انداخت. بهانه میآورند این آمریکائیهای موزمار. شما چقدر سادهای.
مگر ما خودمان نیستیم که بعد از سی سال که حکومت سعی کرده امنیت را در مرزهای کشور برقرار کند کردستانمان در آرامش کامل است و گروههای جدائی طلب کرد دیگر وجود ندارند تا هر از چندگاهی موی دماغ بشوند؟ عبدالمالک ریگی و دیگران در بلوچستان و کرمان که محافظ رئیس جمهور را میکشند و سی تا سی تا پلیس گروگان میگیرند که عددی نیستند که بگوئیم هنوز ما نتوانستهایم در کشورمان بعد از سی سال امنیت برقرار کنیم. بمبهای اهواز هم که کار انگلیسیها بود با آن چشمهای چپشان. ما خودمان یک همشهری داشتیم که توی کشورشان متر و میزان اندازه گیری میزان مواد مخدری که کشف میشود کامیون و وانت و تن است و حدود دو هزار میلیون لیتر سوخت از کشورشان راست راست قاچاق میشود. این آمریکائیها میبایستی از ما یادگرفته باشند و تا حالا افغانستان را امن و امان کرده باشند.
کشته شدن آدمهای بیگناه و کودکان خیلی دردناک است. به همین دلیل من پیشنهاد میکنم یک مقدار کمکهای مختلف مادی و غیرمادیمان به گروههای مختلف افغان و عراقی و لبنانی و فلسطینی در حال جنگ با انواع دیگر همین گروهها در میان خودشان را بیشتر کنیم بلکه در اینجاها یکی برنده جنگ شود و آنوقت صلح برقرار بشود تا دیگر آدمهای بیگناه کشته نشوند.
البته حالا که ما اینقدر به این جنگجویان و مبارزین و چریکهای مختلف خاورمیانه کمک میکنیم بیائید یک کاری هم بکنیم تا این برادران (و حتی خواهران) عزیز یک نوع یونیفرم خاص داشته باشند (در کل خاورمیانه یک شکل) که دیگر ناچار نباشند با لباس مردم غیر نظامی اسلحه دست بگیرند بجنگند. اینجوری آمریکائیها هم تکلیفشان را میدانند و دیگر مردم عادی فقط بخاطر اینکه چریکهای عزیز و محترم یونیفرم نمیپوشند کشته نمیشوند.
من از این مورد خاص که شما به آن اشاره کردهاید خیلی ناراحت شدم. یاد پارسال افتادم که در لبنان موشک اندازشان را گذاشتند پشت یک خانه مسکونی پر از زن و بچه تا اسرائیل آن منطقه را ویران کند و کلی آدم بیگناه کشته شود فقط برای جلوی دوربین تلویزیونها. ولی خوب اصلا مهم نیست. وقتی آدم برای یک ایدئولوژی میجنگد هدف هر وسیلهای را توجیه میکند و هرکس که بخاطر ما کشته شود اگر آدم خوبی باشد میرود توی بهشت و اگر آدم بدی باشد میرود توی جهنم. این وظیفه دیگران است که به قوانین جنگی احترام بگذارند و الا مسلم است که چون ما شخصا توسط خداوند برگزیده شدهایم تا با دشمنان خودمان بجنگیم این حق را داریم که حتی با آمبولانس هم مهمات اینطرف و آنطرف ببریم. یا برویم قاطی زن و بچه مردم. ما مبارزان راه ایدئولوژی حتی اگر مادرزنمان را هم گوش تا گوش سر ببریم -بخاطر اختلاف با زنمان- باز همه با هم به بهشت میرویم. صد تا بچه که چیزی نیست.
فقط آقای حسینی جان عزیز، دیروز یک بابائی معتقد بود وقتی در منطقه برای اولین بار امکان تشکیل دولتی فلسطینی بعد از شصت و چند سال جنگ و کشمکش بوجود میآید و بعد گروههای مختلف فلسطینی بجای ساخت و پرداخت و تقویت چنین دولتی که آرزوی پدرانشان و خود ایشان بوده شروع به کشتار یکدیگر میکنند و سر و کله هم میزنند، مردم جهان برای صد نفر یا هزار نفر یا دههزار نفر از اهالی این منطقه بلاخیز جهان لزومی ندارد خیلی مایه بگذارند.
در مورد عراق هم یک حرفهائی زد که به زبان کلانتری من و شما بفهم میشد اینکه موج خشونتهای قومی که چند سال است در عراق شاهد آن هستیم نشانی از وحشیگری بخشهای بزرگی از اجتماع در آنجاست. اگر ما (منظورش خود پدرسوخته چشم چپش بود) نکشیمشان خودشان همدگیر را زنده زنده میخورند پس چه باک اگر که ما ده تا یا صدتا یا هر چندتا از اینان را کشتیم؟ من ماندم که چه جوابی به ایشان بدهم. شما که سخنگو هستید یک راهنمائی بکنید. خواستم بیرون مغازه منتظرش بشوم و قدرت اسلام را نشانش بدهم یادم آمد که مملکت کفر حساب و کتاب دارد، این بابا هم نه کارهای در سفارت کویت در تهران است و نه به مهمانی شام ملکه رفته و نه جاسوس آمریکائی لانه جاسوسی است. بخاطر گل روی شما گذاشتم برود. فقط بفرمائید جواب امثال این بابا را چه بدهیم؟
در خاتمه تاکید میکنم که همه مردم دنیا باید بیایند مملکت داری را از ما بیاموزند. هنر نزد ما است. الهی من قربون دست و پای بلورین خودمان بروم.