نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
«دموکراسی» در خانه همسایه یا «بقاء» در خانه خودمان؟ مسئله این است
آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان و چند کشور دیگر اروپائی نمونه‌های اعلای دموکراسی انتخاباتی در جهان ما هستند. صرف نظر از اینکه دولت‌های خوبی دارند یا نه، تقریبا هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که در فرایند انتخابات این کشورها تخلفات و تقلبات گسترده صورت می‌گیرد یا آن کسی که از صندوق آراء به در می‌آید همان کسی نیست که مردم می‌خواهند. وجود مکانیسم‌های مختلف و قوی نظارتی بر هزینه‌های احزاب و نحوه انجام انتخابات تخلفات در مقیاس وسیع را تقریبا ناممکن می‌سازد. دولت این کشورها دقیقا همان کسانی هستند که مردم این کشورها می‌خواهند. حال اگر مردم‌شان رشد فکری و شعور کافی ندارند امر دیگری است. در یک حکومت دموکراتیک اکثریت جامعه هیچ تضادی با راس هرم قدرت جامعه حس نمی‌کند.

حال برخورد ما ایرانیان با این کشورها چگونه است؟ آنان را دشمن خود می‌دانیم و معتقدیم به دلیل سیاست‌های زورگویانه و استعماری‌ای که در پیش گرفته‌اند «ما برای دفاع از منافع‌مان» ناگزیر از مقابله با ایشان هستیم. آیا چنین موضع‌گیری‌ای به معنای مقابله با خواست اکثریت جامعه این کشورهاست؟ مسلما آری. آیا عمل ما در جهت دموکراسی است یا در خلاف آن؟ مسلما خلاف آن چون معتقد هستیم که اولا اگر مردم مثلا آمریکا حکومت خودشان را انتخاب می‌کنند این به ما ربطی ندارد که آمریکا بیاید به ما دستور بدهد. مردم آمریکا نمی‌توانند برای ما تعیین تکلیف کنند. ثانیا چون وجود چنین دولتی در هر حال به «منافع ما»‌ لطمه می‌زند، ما از بین «دموکراسی» و «منافع‌مان» دومی را انتخاب می‌کنیم.

از این زاویه که به مسئله نگاه کنیم می‌بینیم ما حاضریم برای «منافع‌مان» که در نهایت به «بقای‌مان» منتهی می‌شود چشم برروی فرایند دموکراسی در کشور دیگری ببندیم. واقعیت این است که نه تنها ما بلکه هر کشور دیگری هم باشد حاضر نمی‌شود تنها به این دلیل که حکومت کشور دیگری توسط مردم آن کشور انتخاب شده، مورد حمله آنها قرار گیرد. هیچ دولتی در اروپا زیر بار این نمی‌رفت که چون مردم آلمان حزب نازی را انتخاب کرده‌اند پس به خطر افتادن منافع‌شان توسط رژیم نازی قابل قبول است. ما هم از این قاعده مستثناء نیستیم. ما (ایران) معتقدیم که حکومت‌های کنونی فلان کشور و بیسار منطقه دشمن ما و منافع ما هستند (کار ندارم که درست فکر می‌کنیم یا غلط) و این حق ماست که برای بقای وضعیت موجودمان به خواست آن ملت‌ها -که در اعمال دولت‌شان تجلی کرده- احترام نگذاریم و با ایشان مخالفت کنیم.

حال چگونه است که وقتی با روی کار آمدن حماس دولت اسرائیل احساس خطر می‌کند و با دیگر هم‌پیمانان خود بخصوص آمریکا سعی در سرنگونی حماس می‌کند ما خواهان این هستیم که اسرائیل به رای و خواست مردم فلسطین احترام بگذارد؟ اینکه آیا حماس با به رسمیت نشناختن اسرائیل واقعا تهدیدی برای آن کشور بود یا اسرائیل بهانه‌گیری بی‌جهت کرد بحث دیگری است اما نفس کارشان همان است که ما هم می‌کنیم و خواهیم کرد. فردا روزی اگر در افغانستان انتخابات آزاد برگزار گردد و طالبان با رای نود درصد مردم انتخاب شوند، آیا ما احساس خطر نخواهیم کرد؟ تلاش نخواهیم کرد سرنگون‌شان کنیم؟ اصولا چرا هر کاری که ما می‌کنیم اگر دیگران بکنند بد است و دشمن بشریت و آزادی هستند؟
هرکس حق این را دارد که وقتی وجودش را در خطر دید قانون را زیرپا بگذارد. مجسم کنید کامیونی با سرعت از روبرو می‌آید شما حتی وقت ندارید یک نگاه کوتاه در آئینه بغل اتومبیل‌تان بیاندازید و ناچارید بدون فکر کردن یا نگاه کردن به آئینه بغل یا راهنما زدن فرمان را بگردانید. از دید قانون شما راهنما نزده خط عوض کرده‌اید و قانون را زیر پا گذاشته‌اید. یا هنگامی که با دزدی مسلح در منزل خود درگیر می‌شوید دیگر به این فکر نمی‌کنید که قانون اینجا چه می‌گوید، هر کاری بتوانید می‌کنید تا طرف را بکشید. دفاع در برابر کسی که دشمن می‌دانیدش حق مشروع شماست. کشورها نیز برای بقای خود دست به هرکاری می‌زنند. این اصلا بد نیست. اگر قرار است رای مردم کشوری باعث بخطر افتادن کشوری دیگر شود، هیچکس لحظه‌ای برای مقابله با آن به خود تردید راه نمی‌دهد، اسرائیل باشد علیه حماس یا ایران باشد علیه جمهوری خواهان آمریکا. برای وجود دموکراسی ابتدا باید آدم زنده باشد تا رای بدهد و دموکراسی را برقرار کند. آدم مرده دموکراسی به دردش نمی‌خورد.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
بسیار متین و منطقی

Free Blog Counter