نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
جشن، سفارت، چماق، آفتابه
من دیدم که این برادران و خواهران بسیجی- بقول این آقای کمانگیر در بالاترین «تظاهراتچی» - ما همیشه از طرف یک عده کوفت و خوره می‌شوند و خلق‌الله هرچه از دهانشان در می‌آید بار این چند صد تن نیروی مخلص حرفه‌ای می‌کنند. از آنجا که ما در هر حال قادر نیستیم توی سر ملکه انگلیس چماق بکوبیم ولی می‌توانیم توی سر و کله زنان خودمان چماق‌مان را خورد کنیم، لازم دیدم یک مقدار ارشاداتی به این برادران و خواهران بسیجی بدهم که نروند بایستند درب سفارت دولت فخیمه انگلستان و قدرت عربده‌کشی خود را نگه دارند برای تجمعات اعتراضی زنان و از این دست. یک کم که این عزیزان متوجه باشند معانی لغات چیست و منظور از هر چیزی چه است،‌ آنوقت می‌توانند بهتر جواب مغرضان و معاندان و از این دست را بدهند. این است که این مقاله را به زبان خیلی ساده برای این برادران و خواهران آماده کردم تا با اصطللاحات اولیه آشنا گردند.

در ضمن در مورد انگلستان ناچارم به این برادران و خواهران یاد‌آوری کنم که سفارت این دولت خاص یک قوه مخصوص و عجیب پنهانی و شیطانی دارد که معمولا آنهائی را که دم درب این سفارت به اعتراض دست می‌زنند کم‌کم به درون می‌کشد و در یک استحاله عجیب تبدیل‌شان می‌کند به «خودی» برای دولت انگلیس و صد البته جیره و مواجب‌شان را هم می‌دهد. این سفارت خاص دست خیلی از معترضان به خود را در طول تاریخ ایران گرفته و هوا‌ی‌ایشان را داشته. خلاصه مراقب باشند این عزیزان که جذب این آهنربا نشوند. بگذریم.
-------------------------

اصولا برادران و خواهران عزیز باید توجه کنند که مردم دنیا با ما قدری متفاوت هستند. صد البته که ما هر کاری بکنیم در هر حال از آنها بهتریم. ولی خوب متاسفانه خداوند جهان را جوری خلق نکرده که فقط و فقط ما توی آن باشیم.

مردم کشورهای دیگر به «زندگی» اهمیت می‌دهند. مسلم است که اشتباه می‌کنند و باید به «مرگ» اهمیت بدهند. بخاطر همین علاقه به «زندگی» است که «تولد» افراد را جشن می‌گیرند. برخلاف ما که در جشن‌های‌مان هم می‌نشینیم و سینه می‌زنیم و گریه می‌کنیم، آنها در هنگام برگزاری یک جشن شادی می‌کنند و می‌خندند و لباس خوب می‌پوشند. البته آنها متوجه این نیستند که شادی گناه کبیره‌ است. خوب حق دارند دیگر، مسلمان دو آتشه با خش‌خاش اضافه که نیستند.

در عین حال این مردم مورد نظر ما سعی می‌کنند اگر جشنی چیزی دارند، شادی خود را با دعوت کردن دیگران با آنها تقسیم کنند. البته آنقدر احمق هستند که نمی‌دانند باید برای مراسم ختم و گریه کردن و توی سر و کله زدن و عزاداری دیگران را دعوت کرد و «عزا» و «غم» را با آنان قسمت نمود. نفهم هستند دیگر.

بله داشتم برایتان می‌گفتم که جشن تولد می‌گیرند و دیگران را هم به جشن دعوت می‌کنند. تا اینجای کار چیزی است که تقریبا هرکس در خارج دستش به دهانش برسد برای خودش یا بچه‌اش یا پدر و مادرش از این کارها می‌کند. حال برسیم به بخش سیاسی آن.

مردم کشورهای دیگر معمولا تولد رهبران خودشان را جشن می‌گیرند. صبر نمی‌کنند طرف سرش را زمین بگذارد بعد میلیون میلیون بیایند توی سر خود بزنند، نخیر. در بعضی از کشورها که دست رهبران‌شان مستقم توی خزانه مملکت نیست -مثل آمریکا- طرفداران و دوستان و خانواده فلان مقام بلندپایه برایش جشنی می‌گیرند. در بعضی کشورها که شخص اول کشور صاحب مملکت محسوب می‌شود و مملکت را ارث پدری خود می‌داند -مثل سوریه یا عراق صدام حسین- آن مقام اول کشور هرگونه که خواست جشن می‌گیرد و هر غلطی خواست می‌کند. در گروهی دیگر از کشورها که بینابین هستند و قدرت مقام اول کشور محدود شده است -مثل انگلستان- خرج این مراسم از بودجه سالیانه‌ای که توسط دولت منتخب مردم برای شخص اول مملکت درنظر گرفته می‌شود پرداخت می‌گردد.

ما در سالگرد عزیزان از دست رفته‌مان خلائق را دعوت می‌کنیم و به ایشان چلوخورشت قیمه یا چلو کباب می‌دهیم، هرچه عزیز درگذشته از مقام بالاتری در نزد ما و اطرافیانش برخوردار باشد تعداد میهمانان عزاداری بیشتر و غذا چرب و چیلی تر خواهد بود. مردم دیگر کشورها بنا به اعتبار و شان کسی که می‌خواهند برایش جشن تولد بگیرند تعداد افراد بیشتری را به جشن دعوت می‌کنند و پذیرائی بهتری از میهمانان‌شان به عمل می‌آورند. وقتی فرد مورد نظر اول شخص مملکت‌شان باشد آنوقت بناچار حتی اگر وی را دوست نداشته باشند از آنجا که مملکت‌شان را حتما دوست دارند، حسابی برای طرف سنگ تمام می‌گذارند. حالا اگر طرف را واقعا دوست داشتند که دیگر بیا و ببین.

خلاصه از همان بودجه‌ای که سرسال دولت منتخب مردم تعیین کرده و به مثلا دربار داده،‌ می‌آیند جشن‌های مفصلی را برگزار می‌کنند. باز از آنجا که اگر شما نان خریده باشید و به همسایه ته کوچه در خیابان برخورد کنید ادب و احترام‌تان حکم می‌کند یک تعارف شابدولعظیمی به طرف بزنید که «حسن آقا بفرما نون!»، و یا وقتی که برای عزیز درگذشته‌ای یکی از مجالس شصتادگانه «یادبود» و «بادبود» برقرار کرده‌اید و فک و فامیل افتاده‌اند روی سفره و مشغول نبرد با ران مرغ هستند به یاد آن مرحوم،‌ شما می‌روید و چندتائی از همسایگان خود را از سر ادب و احترام دعوت می‌کنید که در مجلس «تو سرزنون» و بعد «بخور بخورون» شما حاضر شوند، مردم دیگر کشورهای دنیا هم بخاطر ادب و احترام یک سری از مردم کشورهای دیگر را در جشن‌های خودشان از طریق سفارت‌خانه‌های خود دعوت می‌کنند.

مسلم است که مقامات رده بالای کشور و بعد آدمهای مشهور جامعه مثل هنرمندان و ورزشکاران جزء اولین گروه‌هائی هستند که دعوت می‌شوند. اینها هم بدون عربده کشی و مثل بچه‌آدم بصورت رسمی یا دعوت را قبول می‌کنند و یا رد. روز مراسم هم لباس خوب می‌پوشند (شاید در مقاله دیگری «لباس‌ خوب» را برای برادران و خواهران توضیح دادم) و به خودشان عطر و ادکلن می‌زنند (این را هم یک روز برای عزیزان بسیجی توضیح خواهم داد) و به محل برگزاری جشن تولد -فرضا سفارت آن کشور- می‌روند.

مطابق قراردادهای بین‌المللی متاسفانه خاک کل جهان خاک میهن اسلامی‌ما منظور نشده و نمی‌توان همانگونه که عراق و لبنان و فلسطین را جزء خاک ایران به حساب می‌آوریم کل جهان را اینگونه بدانیم. قراردادهائی وجود دارند که بر اساس آنها خاک دو کشور را چیزی بنام «مرز» از هم جدا می‌کنند. همه توافق کرده‌اند که از مرز هم رد نشوند. جزء دیگری از این توافق‌های ننگین و خانمان برانداز این است که سفارت هر کشوری جزء خاک آن کشور حساب می‌شود. مثلا سفارت انگلیس در تهران جزء خاک انگلستان است و سفارت ایران در لندن جزء خاک پاک جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌گردد. هرکس که وارد سفارت کشوری می‌گردد (البته از طریق چیزی بنام «در». توضیح لازم بود چون برادران و خواهران فکر می‌کنند سفارت جائی است که چهار دیوار بلند آن را احاطه کرده‌اند و تنها راه ورود به آن بالارفتن از دیوار است) موظف است قوانین آن کشور را رعایت کند. مثلا اگر خانمی وارد سفارت انگلستان در تهران شد می‌تواند حجاب خود را بردارد چون خاک سفارت هر کشور جزئی از خاک همان کشور است. در ازای این چند صد مترمربع که ایران به انگلستان واگذار کرده، انگلستان هم خاک خودش را به سفارت ایران داده. یعنی این به آن در. خانمی‌ هم که وارد سفارت ایران در لندن می‌شود موظف است به رعایت حجاب طبق قوانین ایران.

خوب برادران و خواهران عزیز دانشجو و بسیجی خسته نباشید. می‌دانم که در عمرتان هیچگاه بیش از یکی دو پاراگراف مطلب نخوانده‌اید. ممنون که برای اولین بار از خودتان صبر نشان دادید و این مقاله نسبتا طولانی من را خواندید. یک خسته نباشید دیگر هم می‌گویم بخاطر تلاش شدید و بی‌وقفه‌تان در زمینه هجی کردن کلمات فارسی و کمک به یکدیگر برای خواندن این متن. این اوج روحیه همکاری شماست.
متاسفانه چون مطلب طولانی شد، وقت آن را نداریم که درباره چگونگی عربده‌کشی و لات‌بازی و اوباش‌گری در پای سفارت و زیر چشم نیروی محترم و مقتدر انتظامی حرف بزنیم. باشد برای موقعی که بتوان نشست و سر فرصت فرق رفتاری که باعث افتادن آفتابه دور گردن یکی می‌شود با رفتاری که باعث تمجید و تشویق دیگری در رسانه‌های کشور می‌گردد را قشنگ بازگو کرد هرچند که بصورت معجزه‌آسائی کپی و شبیه هم هستند و فقط یکی دو فرق بسیار کوچک دارند. مثلا آن یکی قمه بلند می‌کند دور سرش می‌چرخاند در خیابان و عربده می‌کشد «فاططططططییییییییییییییییی!» در حالی‌که این یکی به همان نحو چوب دور سر خود می‌گرداند در پای سفارت و می‌گوید «یا فاطمه!». فرق‌ها کوچک هستند. بعدا برایتان توضیح خواهم داد.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin
8 Comments:
Blogger DADABASE said...
آقای عزیز متاسفم بگم، بی انصافی، دروغ میگی و وارونه جلوه میدی. آقای عزیز شما نشستی سنگ انگلیس کثیف و ملکه از اون کثیف ترش رو به سینه میزنی. آره، راست میگی انگلیس مرز میشناسه. توی عراق اینها چکار میکنن؟ حق این بچه هاست که برن اعتراض کنن. قیمتش رو دخترهم با کتک خودن میپردازن. شماها رو ببینین که وقتی ارازل و اوباش کتک میخورن ناراحت میشین و فریاد حقوق بشر سرمیدهید، اما وقتی همین نیروی انتظامی حزب اللهی ها و خانم های حجاب دار رو کتک میزنه شما خوشت میاد. درباره کلمه تظاهراتچی هم بگم، شما اگه به تظاهرات در هر کشوری بری خیلی چهره ها رو دوباره و سه باره میبینی این هنر نیست که کمانگیر عکس این آدم رو گیر افتاده فکر کرده کارآگاه شده. بابا اینجا ۵۰ درصد آدمهایی که توی تظاهرات ضد جنگ شرکت میکنن همه یه شکلن. حالا اگه به تظاهرات طرفدراری اسرائیل بری همه همونهایی هستند که همیشه میان. شما بدبختی است اینه که انصاف نداری و هیدئولوژیک میبینی (نمیبینی در حقیقت، تصور میکنی) و ایدئولوژیک قضاوت میکنی و مینویسی. بزرگ شو.

Anonymous Anonymous said...
درود بر انلگليس كه از فاصله 2000كيلومتري ميتونه مملكت ما رو با يه مشت احمق كه يا فاطمه ميگن به هم بزنه.مردم ما هنوز دائي جان ناپلئوني فكر ميكنن

Anonymous Anonymous said...
سلام دوست خوبم
تشريف بياريد به وبلاگم . آپ کردم . موفق باشی[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
جالب نوشتی . طنز تلخ ! جالب بود .

Anonymous Anonymous said...
دوست گرامی محظوظ شدیم. ممنون. :)

Anonymous Anonymous said...
دادابیس خفه شو. تا همه جا رو به گه نکشی ول نمی کنی؟ من مطمئنم این کامنت سوم هم کار تو پلیده.

مجید

Anonymous Anonymous said...
سلام

خودتو ناراحت نکن . این آقای گل آرا مرد شیرین عقلی . اومده کانادا ؛ داره از همه مواهب این کشور استفاده میکنه و اون وقت میگه بده ! اگه بد ؛ این چرا بر نمیگرده ایران ! پیش رهبر !

Anonymous Anonymous said...
با سلام :

لطف کردی به وبلاگم اومدی . باعث خوشحالیم بود . با حرفت موافقم . موفق باشی

Anonymous Anonymous said...
این مثل اوساش همه کاراش واسه معروق شدنه. ناراحتی من از اینه که می خواد با لجن کشیدن عقاید این و اون اسم در کنه.

مجید

Free Blog Counter