نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
ما و خطر
«خطر» و ترکيبات آن (مثل خطرناک، خطر کردن، مخاطره و ...) لغاتی هستند که طبعا معنائی منفی از آنها برداشت می شوند.اما در فرهنگ ما معنای آنها منفی نیست، مثبت است. «خطر» به نوعی در زندگی ما جای دارد. هرکس که بخواهد از آن فرار کند مورد تمسخر و بی​مهری دیگران قرار می​گیرد. علامت بزرگی و قدرت در میان ما «نترس بودن» است.
یک برق​کار را درنظر بگیرید که با دستکش​ها و کفش​های مخصوص دارد روی سیم​های برق کار می​کند. واکنش دیگران -بخصوص دیگر برق​کاران- نسبت به وی چیست؟ آیا به ترسو بودن و بچه ننه بودن متهم نمی​گردد؟ حالا برق​کاری را در نظر بگيريد که با دست خالی و با دمپائی و فقط با يک انبردست به سيم​ها ور می​رود. همه تحسينش می​کنند. چند تا شغل ديگر را در ذهن خود مرور کنيد. همه همین گونه هستند. با «خطر» بازی کردن در فرهنگ ما چيز مثبتی است. خود من شخصا دو بار با يک ماشين عهد دقيانوس دوستانم را ریختم بالا و عازم شمال شدم و نمی​دانم که چی شد که زنده ماندیم.

حال همين «خطر» وقتی به حوزه​های اقتصادی و اجتماعی می رسد می​شود يک چيز مذموم و نا پسند. کسی که می​خواهد کسب و کار خود را با وام بانکی گسترش دهد، با انواع نصيحت ها مواجه می​گردد که «اين کار را نکن». همين آدم اگر بخواهد با يک پيکان مدل پنجاه و شش عازم مسافرت شود همه می​گويند «برو به اميد خدا!» باز همين آدم اگر بخواهد در زمينه حرکات اجتماعی جامعه​اش کاری بکند اطرافيانش وی را «مغز ... خورده» می​دانند که «آدم عاقل از اين کارهای خطرناک نمی​کند که!».

راستی چرا ما تا اين حد «خطر»​ را به زندگی شخصی​مان راه می​دهيم؟ چرا «خطر» در زندگی اجتماعی و اقتصادی ما جائی ندارد؟ اصلا چرا ما هنوز در دوران پهلوانی سير می​کنيم و می​خواهيم «شجاع» باشيم؟ مگر نمی​شود مثل بچه آدم زندگی کرد؟ حتما بايد از خودمان «شجاعت» در وکنيم؟
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter