نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
«آقا کمال» کمال نیست
یک ماشین ژاپنی می‌خرید، مثلا یک هوندای مدل ۲۰۰۷. نسبت به یک پژو پرشیای ۲۰۰۷ یا یک موسوی ۲۰۰۷ چه انتظاراتی از آن دارید؟ طبعا انتظار دارید که نه تنها از نظر سرعت و دقت کنترل بهتر از دیگران باشد، بلکه می‌خواهید در صورت وقوع حادثه نیز آسیب فیزیکی به بدن شما و سرنشینان آن کمتر باشد. اما آیا بالاخره نیازمند مکانیک می‌شوید؟ البته. تنها تفاوت این است که یک پژوی ساخت ایران شما را مثلا بعد از یک سال به در مغازه مکانیک می‌کشد ولی یک هوندای ساخت ژاپن بعد از پنج سال. ولی خوب ماشین است دیگر، توقع نمی‌توان داشت که بیست سال برایتان بدود بدون اینکه «آخ» بگوید.

یک موبایل کره‌ای می‌خرید. آیا بهتر از یک موبایل ایرانی است؟ البته. یعنی حالا اگر موبایل جدید‌تان افتاد زمین نمی‌شکند؟ چرا، بالاخره موبایل است و ظریف، سنگ که نیست.

موقع خرید بلیط هواپیما برای مثلا رفتن به کیش دو انتخاب دارید،‌ یک هواپیمای توپولوف و یک هواپیمای بوئینگ. کدام را انتخاب می‌کنید؟ با توجه به کیفیت پائین هواپیماهای روسی، هواپیمای بوئینگ ساخت آمریکا را ترجیح می‌دهید. یعنی آیا هواپیمای انتخابی شما کاملا امن است؟ البته که خیر، بالاخره هواپیما است و کوهی از فلز است که دارد آن بالاها پرواز می‌کند. مسلما خطرش از خطر یک توپولوف کمتر است ولی خوب هر هواپیمائی احتمال سقوط دارد.

چند تا مقایسه دیگر از این دست را در ذهن خود انجام دهید. می‌بینید که ما در مورد اجناس و محصولات کارخانجات بزرگ و معروف انتظار «کمال» نداریم، بلکه فقط می‌خواهیم آن جنس خاص تا حد امکان از دیگر اجناس مشابه بهتر باشد. نیز می‌دانیم که بالاخره هر چیزی یک سری نواقص خاص خود را دارد ولی نمی‌توان در خانه نشست و منتظر اتومبیلی بود که بیست‌سال کار کند بدون اشکال یا موبایلی که از ضربه آسیب نبیند یا هواپیمائی که سقوط نکند. به دیگر سخن ما «انتظارات» خود از کالاهای مختلف را می‌دانیم.

حال وقتی سخن به «دموکراسی» می‌کشد و به جوامعی که در آنها دموکراسی حاکم است نگاه می‌کنیم، بدون اینکه توجه کنیم که بالاخره اینها را هم دست بشر ساخته و مثل هر کالای دیگر ساخت دست بشر دارای نواقصی است،‌ به یک باره انتظار «کمال» از آن را داریم. در عین حال اتومبیل ساخت همان جوامع را می‌خریم و با خوشحالی‌ تمام سوارش می‌شویم در حالی که انتظار «کمال» از آن را نداریم، فقط می‌خواهیم از آنچه ما داریم بهتر باشد و خیلی بهتر.

بشر نه کامل بوده و نه کامل است. هیچ چیز کاملی بدرد بشر نمی‌خورد چون خود کامل نیست که از آن استفاده کند. حرکت بشر به سمت «کمال» از مشخصات بشر است. دموکراسی نیز نه کامل بوده و نه کامل است. فقط بهترین چیزی است که بشر تا بحال کشف یا اختراعش کرده.
اگر بنشینیم منتظر که یک روز به «کمال» دست پیدا کنیم، آنوقت است که یک سبیل از بناگوش در رفته نتراشیده نخراشیده‌ای زنگ خانه‌مان را بزند و با صدای بم دورگه‌اش بگوید: «در را بازکن عزیزم. من آمدم. من هستم، آقا کمال، عشق تو». آنوقت چه‌‌جوری شر این غول بیابونی را از سرمان کم کنیم معلوم نیست. برای گرفتار نشدن به دام «آقا کمال» باید انتظارات‌مان را تعریف و تعدیل کنیم و به سمت «کمال» (بدون داشتن «آقا»!) پیش برویم.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter