«رای دادن» مثل هر عمل اجتماعی دیگری است که انسان متمدن انجام میدهد. به همین دلیل اگر کسی نفس عمل «رای دادن» و شرکت در انتخابات را به نفع خود بداند ادعائی مسخره کرده است. برای مثال در نظر بگیرید که ما همگی صبحها سر ساعت معینی کار روزانه را آغاز میکنیم. من نمیتوانم ادعا کنم که «نفس عمل آغاز کار روزانه در ساعتی معین» به معنای این است که تمام افرادی که چنین میکنند به «من» ارادت دارند! خنده دار است که کاری را که چه من باشم و چه نباشم انجام میشود به دمب خودم گره بزنم.
بعنوان مثالی دیگر فرض کنید که یکی از مخالفان حکومت فعلی ایران رسما اعلام میکند که فلان روز هرکس در ایران بوق ماشینش را به صدا در آورد مخالف حکومت و موافق آرمانهای ما است. طبیعی است که رانندگی در شهر بدون استفاده از بوق امکان ندارد. آیا این به معنای این است که همه آنهائی که کسی جلویشان میپیچد یا میخواهند مسافر سوار کنند مخالف حکومت یا موافق فلان مرام سیاسی هستند؟ مسلما خیر.
«مصادره به مطلوب» کردن یک عمل اجتماعی نباید باعث این شود که انجام آن عمل اجتماعی زشت بحساب آید. هرکس در هر مقامی با هر درجه از قدرتی میتواند هر عمل اجتماعیای را که در جامعهای انجام میگیرد بنحوی تعبیر کند که دلخواه اوست. ماشاءالله سیاستمداران هم که در هر گوشه دنیا به عدم صداقت و عدم پاسخگوئی شناخته شدهاند! این است که هیچ آدابی و ترتیبی نمیجویند و هرچه میخواهد دل تنگشان نتیجه میگیرند.
پس تبلیغات انجام شده چه میشود؟
اولا قسمت بزرگی از مردم جهان اصلا نمیدانند «ایران» کجاست. آیا خود شما که دارید این متن را میخوانید میدانید که موزامبیک کجای آفریقا واقع شده؟ از دید یک موزامبیکی کشورش مرکز دنیاست و تمام دنیا «موظف» به شناخت آن هستند. از دید یک ایرانی هم «ایران» مرکز جهان هستی است و همه شش میلیاردی که خداوند فعلا برروی کره زمین خلق کرده یک جوری نان شبشان وابسته است به ایران و آنچه در آن میگذرد. نخیر، از این خبرها هم نیست.
ثانیا گروهی که یک پله از آنچه در بالا ذکر شد بیشتر میدانند، ایران را با عراق یا یکی میدانند یا اشتباه میگیرند یا فرق زیادی بین این دو قائل نیستند. در زبان انگلیسی املای ایران و عراق فقط یک حرف با هم تفاوت دارند. آیا خود ما تفاوتی بین کامبوج و تایلند قائل هستیم؟
ثالثا بفرض هم که گروهی در جهان هستند خوره سیاست و اتفاقات جهان را لحظه به لحظه دنبال میکنند. انتخاباتی که در ایران برگزار میشود هم یکی از دهها انتخابات مختلفی است که هر روز در سرتاسر جهان اخبارش مخابره میشود. چیز بزرگ و عظیمی نیست که بگوئیم مثل طوفان «کاترینا» شهری و ایالتی را از بین میبرد تا نگاههای جهان متوجهاش شوند. آیا خود من و شما انتخابات همان روسیه که بالا سرمان نشسته و چند ده سال است که دستش تا آرنج در جیب گل و گشاد ما است را دنبال میکنیم؟ تا چه میزان؟
رابعا گیریم که در نگاه بیمارگونهای که خود را «نقطه پرگار وجود» میداند، انتخابات ایران بسیار مهم و تاثیر گذار بر کل جهان باشد. یک چند روزی تب آن بالا میگیرد در جهان و بعد با سیلاب اخبار روزانه و هفتگی رانده میشود به بایگانیها. فرض کنید همین الان شما یادتان هست که آقای سارکوزی بر چه کسی در انتخابات فرانسه پیروز شد؟ با چند درصد آراء بیشتر؟ میبینید حتی خبرهائی که بسیار بزرگ و مهم بنظر میآیند با چه سرعتی به بایگانی فراموشی سپرده میشوند و هرکس سر خود را میاندازد پائین و مشغول زندگیاش میشود؟
خامسا رسانههای ایران در جهان خارج از ایران مخاطب چندانی ندارند. فارسی را که کسی نمیداند. آن خبرهائی هم که به زبانهای مختلف دنیا ترجمه میشوند اولا آنقدر مسخره میشوند با آن نحوه تئاتری بافت خبر در ایران که پر است از اصطلاحات عجیب و غریب و فحش و بد و بیراه به «جهانخوار» و «صهیونیست» و «دستهای استکبار» و «جریانها» و امثالهم. ثانیا اصلا چرا کسی مثلا در استرالیا باید برود بنشیند کانال انگلیسی ایران را نگاه کند یا رادیوی آن را گوش کند؟ مگر طرف بیکار است؟ یا مثلا در آلمان و یا فرانسه مگر مردم «رسانه» کم دارند که به «رسانه»های ایران رو بیاورند؟ در جائی مثل ویتنام اگر هم که ایران دسترسی رسانهای داشته باشد مردم خودشان آنقدر گرفتاری و بدبختی دارند که نه وقت و نه حال و حوصله گوش دادن به اینکه آمریکای جهانخوار میخواهد چنین و چنان کند در خلیج فارس را ندارند.
چه میخواهم بگویم؟ میگویم که آنچه بعنوان «به جهانیان نشان داد که...» و امثالهم از رسانههای ایران توی سر و صورت من و شما میخورد همهاش مصرف داخلی دارد و بس. «ایگو»ی من و شما که میخواهیم خداوند اول ایران را خلق کرده باشد و بعد آدم و حوا را راضی و خوشحال نگاه میدارد. آن بنده خدائی که در فلان روستا یا شهر کشورمان است که همان کانالهای تلویزیونی ایران را نیز به زور میگیرد چه میفهمد «جهان» و «جهانیان» یعنی چه؟ برای او «تهران» یا «مشهد» یا هر مرکز استان دیگری آنقدر دور و دست نا یافتنی است که توکیو یا لسآنجلس برای من و شماست. او بر این باور است که جهان یعنی همه چهار افقی که در چهار طرف خودش میبیند. این تبلیغات که ما همچین و همچون کردیم برای این هموطن است. آیا همه مردم ایران مثل من و شما دسترسی به اینترنت و سایتهای خبری مختلف و وبلاگ و این حرفها دارند؟ این دسته از هموطنانمان همان چند میلیون رائی سرگردانی هستند که روزی به نفع این به صندوق ریخته میشوند و روزی به نفع آن. کنترل فکر این دسته از ایرانیان کنترل فکر اکثریت ایرانیان است.
در هر حال معتقدم که مصادره به مطلوب کردن آنچه یک انسان متمدن انجام میدهد عملی احمقانه است. در ضمن معتقدم که ما به اشتباه فکر میکنیم همه مردم جهان بشدت خود ما نگران ایران هستند و با همین رسانههای ایرانیای که ما داریم اخبار و اطلاعات به ایشان میرسد. نخیر. اینگونه هم که ما فکر میکنیم نیست. دود رای دادن یا ندادن و اینکه چه کسی را انتخاب بکنیم یا نکنیم مستقیما به چشم خود ما میرود و بس. دیگران آنقدر از ما دور هستند که حتی دود ما را هم نمیبینند چه برسد به اشکی که از چشم ما دارد میآید.
-------------------------------
* با تشکر از دوستی که صحبت دیشب ایشان با من الهام بخش نگارش این پست شد.