امروز که داشتم خبرها را بالا و پائین میکردم همینجوری و ناخودآگاه فکرم متوجه لغت «دستور» در متن یکی از خبرها شد.
اگر از سر لغت «دستور»، «د» را برداریم باقیمانده میشود «ستور» به معنای چهارپا (اسب و الاغ و قاطری که خلقالله در زمانهای قدیم داشتهاند).
اگر از سر لغت «ستور»، «س» را برداریم باقیمانده میشود «تور» که همان چیزی است که با آن ماهی بختبرگشته را میگیرند.
اگر از سر لغت «تور»، «ت» را برداریم باقیمانده میشود «ور» که همان حرف مفت است.
نتیجهای که میگیریم این است که وقتی کسی میخواهد حرف مفتی که میزند را به کرسی بنشاند، ابتدا به شر و «ور»ی که میخواهد بگوید «ت» را میچسباند تا بتواند یک بدبخت احمقی را «تور» کند، بعد از او بعنوان «ستور» استفاده کرده و سوارش میشود. در نهایت برای اینکه آن بنده خدا متوجه نشود که دارد الکی الکی سواری مفتی میدهد به طرف، آمدهاند یک «د» چسباندهاند اول لغت تا بشود «دستور».
قربان شما ببخشید من را. قرار نیست که همیشه حرف از سیاست و اجتماع باشد که. گاهی هم صحبت کردن از آنچه در فکر آدم می آید و می رود بد نیست. شاید با همین فلان شعرهائی که بعضی وقت ها اینجا مطرح می کنم، خمیرمایه یک فکر درست و حسابی در ذهن یکی از مخاطبان اینجا شکل بگیرد.
موفق و خوش و سالم باشید
با تقدیم احترام
ققنوس
و راجع به این پستت ، از نکته سنجیت شگفتا ...!ا
مغز بازی داری که اینطور نکته ها به ذهنت می رسه ... میتونم حدس بزنم زندگی پرفراز و نشیبی داشتی