يک چيزی هست که من نمیفهمم. وقتی خلقالله توی ايران دور هم جمع میشوند همه مشغول ذکر مصيبت میشوند و بدبختیهایشان را میشمارند. ضمن گله از «اينا» که کشور را به باد دادند شروع به گفتن از «گروني» و «بدبختي» میکنند و «سينهزنی مجازي» میکنند. از هر آنچه در زندگیشان هست گله میکنند، از حکومت آخوندها بگير تا بچههای نمکنشناسشان که هفتهای يک بار هم زنگ نمیزنند به بابا و مامان. اما اگر خدای ناکرده يکی مثل من که تازه از ايران آمده بيرون يک وقت از دهانش بپرد و همان حرفهائی که مردم میزنند را اينجا بنويسد يا تلفنی به کسی توی ايران بگويد آنوقت بيا و ببين که چه حرفها که نمیشنود که «نخير، اينجا مگر چشه؟ آنقدرها هم بد نيست، تو معلوم نيست چه بلائی به سرت آمده که دوساله رفتی آنجا تمام ريشهها و آداب و رسومت رو فراموش کردهای، تو که اينجا نيستی خفهشو، زندگی ما خيلی هم خوبه و هيچ ايرادی ندارد» و خلاصه از اين قبيل.
اين خيلی گيج کننده است که چرا وقتی در جمع خودمان هستيم هر بدیای که بخواهيم میگوئيم ولی اگر کسی از خارج ما همان حرفها را خواست بزند بيخود میکند.
حرف زدن فقط به قصد مورد نظر بودن ... یه چیزی تو مایه های فقط یه حرفی زدن ... جزو الگوریتم رفتاری ایرانی ها شده ... هر موضوعی ... حتی اونایی که ازش چیزی نمیدونن ... دقت کردی با ایرانی ها که حرف می زنی در هیچ موضوعی هیچکس نمیگه چیزی درباره اش نشنیده و همه به نوعی نظری کارشناسی میدن "یا" بحث رو به موضوعی که بلدن راجع به آن حرف بزنن می کشنونن ... مثل همین الان من ... مگه من جامعه شناسی خوندم ؟؟؟
ممنون از کامنتت. اینکه هرکس درباره هر موضوعی نظری داشته باشد نکته منفی ای نیست. مشکل از جائی آغاز می شود که ما بخواهیم نظرات غیر کارشناسی خودمان را به ضرب و زور به دیگران قالب کنیم.
حق باتو است، نه من جامعه شناس هستم و نه تو فقط ما داریم تبادل نظر می کنیم در حالی که قبول داریم که "کارشناس" نیستیم. به نظر من این خودش یک قدم به جلو است که نخواهیم نظرات مان را به دیگران تحمیل کنیم.
ممنون از اینکه در بحث شرکت کردی.
موفق و خوش و شاد و سالم باشی
با احترام
ققنوس