اگر قرار باشد که بار دیگر در دانشگاههای کشور انقلاب فرهنگی جدیدی صورت بگیرد من موافق هستم فقط با در نظر گرفتن شرایط زیر:
اول) قبل از هرچیز «فرهنگ»ی که میخواهیم تغییرش دهیم را باید بشناسیم. در ضمن باید ببینیم به چه «فرهنگ»ی میخواهیم برسیم. بد نیست با برگزاری سمینارها و گردهمآئی دانشجویان و اساتید دلسوز را جمع کنیم تا ایشان در این باره نظر بدهند.
دوم) «انقلاب» یک تحول ناگهانی است (خوب یا بد آن بماند). چگونه میشود در «فرهنگ» یک تحول «ناگهانی» بوجود آورد؟ فرهنگ سالیان سال طول میکشد تا ساخته شود، «انقلاب» در فرهنگ چه معنائی دارد؟ اصلا آیا امکان دارد که فرهنگ مردمی را «ناگهانی» عوض کرد؟ حتی پیامبران الهی هم هیچکدام نتوانستهاند بصورت «ناگهانی» فرهنگ مردمشان را عوض کنند. داستانهای مذهبی ما پر است از تلاش و رنج پیامبرانی که سالیان سال سعی در تغییر فرهنگ ناصحیح مردمشان به یک فرهنگ برتر توحیدی کردهاند. ما بندگان ساده خداوند چند سال باید تلاش کنیم تا در فرهنگمان تحولی صورت گیرد؟
سوم) «انقلاب» یک تحرک با نظم و ترتیب نیست. همانگونه که در سال پنجاه و هفت خلائق به بانکها و سینماها حمله میکردند و به بیتالمال ضرر و زیان میرساندند (در حالی که هیچ نیازی به حمله به بانک و آتش زدن سینما نبود و شرعا نباید به بیتالمال لطمه میزدند)، در صورت بروز یک «انقلاب فرهنگی» دیگر در دانشگاهها چگونه میتوان مطمئن بود که «انقلابیون» مسلمان و تابع دستور دین مبین اسلام بدون اینکه به کسی سر سوزنی ظلم شود «انقلاب» خواهند کرد؟ جوابگوی ضرر و زیان احتمالی «فرهنگی» که ممکن است با چنین پدیدهای همراه شود چه کسی است؟
چهارم) برای اینکه در این سیکل «دو دهه و نیمه» که قرار است بین هر دو «انقلاب فرهنگی» فاصله باشد فشار کمتری به طرفین تغییر دهنده و تغییر کننده وارد آید، آیا بهتر نیست سیکل مذکور به ده سال یا کمتر کاهش پیدا کند؟ هر ده سال یا کمتر یک بار «انقلاب فرهنگی» خواهیم کرد. برنامهریزی شده باشد بهتر است.
پنجم) اگر از این نکته که انقلاب یک حرکت خودجوش است و اساسا کسی یا کسانی نمیتوانند قرار و مدار شروع یک انقلاب را بگذارند بگذریم، رهبران آن انقلاب فرهنگی معلوم بودند. الان قرار است چه کسانی انقلاب فرهنگی دوم را رهبری کنند؟
ششم) در آن دو-سه سالی که دانشگاهها بخاطر انقلاب فرهنگی اول تعطیل شدند و معلوم نبود این تعطیلی قرار است چقدر طول بکشد ، خلقاللهی که یا دانشجو بودند یا استاد آلاخون والاخون شدند و بعضی اساسا قید دانشگاه را زدند. اگر قرار است اینبار نیز دانشگاهها تعطیل شوند، بالاغیرتا طول زمان تعطیلی مشخص باشد تا اگر کسی خواست به دنبال کسب و کار دیگری برود بتواند با برنامهریزی این کار را بکند و بعد برگردد سر درس و تحصیلش.
هفتم) لازم به عرض میدانم که سال پنجاه و نه که دانشگاهها تعطیل شد، گروهی از دانشجویان به جبهه جنگ رفتند و گروهی درگیر مبارزات گروهکی و این حرفها شدند. بخش اعظم این جوانان البته منتظر ماندند تا دانشگاهها دوباره باز شدند. حالا که خدا را شکر نه جنگی در کار است و نه گروهکی مانده، قرار است این سیل عظیم جوان که برای مدتی (چند سالی احتمالا) نمیتوانند بروند دانشگاه چکار کنند؟ اگر منظور از «انقلاب فرهنگی» مبارزه با «دختربازی» و «پسربازی» جوانان دانشجو است که خوب همین کار را در خیابان انجام خواهند داد. اینکه بدتر است.
هشتم) پس از انقلاب فرهنگی دفعه قبل که در سال شصت و دو تمام شد، موجودی بنام «دانشگاه آزاد اسلامی» پا به عرصه دانشگاهی کشور نهاد. اگر اشتباه نکنم حدود یک دهه بعد آن هم «دانشگاه پیام نور» متولد شد. هردو این دانشگاهها (و شاید بعضی دیگر دانشگاهها و دورههای خاص) از دانشجویان خود شهریه میگیرند. اگر چند سالی دانشگاهها را ببندیم، آیا بابت زمان تعطیلیای که نه دانشجو خواهان آن بوده و نه دانشگاه بلکه نیروی سومی خواهان آن بوده، آیا از نظر شرعی و عرفی باید پولی بابت این دوره تعطیلی از جانب دانشجویان به این دانشگاهها پرداخت شود یا نه؟ اگر آری که بابت چه؟ اگر که نه پس چه کسی هزینههای جاری این دانشگاهها را بپردازد؟
نهم) با توجه به آنچه مسئولین امر مدام در سخنرانیهای خود میگویند و آن را مایه افتخار و مباهات ایران اسلامی میدانند، ما پس از انقلاب سال پنجاه و هفت در زمینههای گوناگون علمی و فنی به پیشرفتهای چشمگیری نائل آمدهایم. بخصوص در سالهای اخیر رشدی جهشی داشتهایم که نماد آن از نظر مسئولان پیشرفت ما در زمینه دانش هستهای است. آیا با بستن دانشگاهها و مراکز علمیمان به دلیل انقلاب فرهنگی دوم این مزیت علمی نسبت به دیگر جهان را از دست نمیدهیم؟ آیا جهان (و دشمنان ما) از نظر علمی توقف میکنند تا ما باز پس از چند سال به مسابقه علمی جهان بپیوندیم؟ آیا تعطیلی مراکز دانشگاهی ما برای دیگر مراکز صنعتی و علمی کاربردی ایران اسلامی باعث کمبود پرسنل آگاه و ورزیده نخواهد شد؟ پاسخگوی ضرر و زیان احتمالی به پیشرفت جامعه اسلامیمان چه کسی است؟
دهم) بخش مهمی از خودباختگی جوانان دانشجوی ما در مقابل غرب به دلیل این است که از وقتی پا به محیط دانشگاه میگذارند با فرمولها و اسامی غربی و لاتین بمباران میگردند. فرمولها تماما به زبان لاتین (اکثرا انگلیسی) هستند. کاشفان و دانشمندان رشتههای مختلف علوم نیز اکثرا اسامی غربی دارند. این باعث شده که دانشجویان ما فکر کنند که علم جهان منشاء غربی دارد و دانشمندان غربی بر روی پروژههای عظیم علمی کار کرده و میکنند. جا دارد اکنون که قرار است یک انقلاب فرهنگی در دانشگاههایمان صورت بگیرد، فکری بحال این اسامی نیز بشود. اصلا از کجا معلوم که «نیوتن» اولین کسی بود که قانون جاذبه عمومی را کشف کرد؟ شاید در زمان اوج اقتدار اعراب در اسپانیا یکی از ایشان کاشف این قانون بود؟
در هر صورت از ما گفتن بود.