ادبیات سیاسی ما از ساختارهای «امری» نسبتا زیاد استفاده میکند. عباراتی مثل «بدانید»، «شک نکنید»، «مطمئن باشید» به وفور در گفتار و تا حدودی نوشتار کسانی که میخواهند درباره سیاست اظهار نظر کنند وجود دارند. این موضع «بالا به پائین» مربوط به زمانی بود که دامنه دسترسی مخاطبان به اطلاعات و دانش محدود بود و متخصص ناچار بود برای آنها بدیهیات را توضیح بدهد و ثابت کند. اما امروزه که سطح شعور مخاطبان بالا رفته و مخاطب ممکن است جور دیگری فکر کند استفاده از ساختارهای «امری» قدری عجیب و تا حدودی توهینآمیز بنظر میرسد.
یک سری عبارات هم هستند که بیانگر «میزان بالای دانش» سخن گوینده میباشند، مثل: «من به شما قول میدهم»، «مطمئنا»، «صد در صد اینگونه است»، «خواهیم دید» که باز بسیار در گفتار و کمتر در نوشتار سیاسی بکار میروند. با توجه به اینکه هرکس که در هر موردی دهان به اظهار نظر باز میکند گوشهای از یک واقعیت بزرگ را در اختیار دارد، قاعدتا باید سعی کنیم که با قطعیت کمتری صحبت کنیم. صحبت «صد در صد»ی متعلق به زمانی بود که دایره یک علم خاص به چند کتاب مشخص محدود میشد و هرکس که آن چند کتاب را میخواند میتوانست اظهار نظر «صد در صد»ی به زبان آورد. امروزه که دامنه گسترش علوم و اطلاعات نسبت به قدیم بهشدت افزایش یافته دیگر حتی متخصصین یک رشته خاص هم سعی میکنند از «قطعیت» در گفتارشان پرهیز کنند.
نکته دیگر آنکه ساختار مجهول (مثلا «ماشین حسن آقا دزدیده شد.») نیز به وفور در گفتگوهای سیاسی بکار میرود. عباراتی مثل «گفته میشود»، «نقل شده»، «توجه شده». شاید کاربری زیاد این ساختار در زبان انگلیسی برای انگلیسی زبانان مشکلی ایجاد نکند ولی برای یک فارسی زبان که منطق ذهنی وی بر اساس وجود «فاعل» در جمله شکل گرفته،این کاربرد باعث ایجاد فضائی تاریک در خیال مخاطب میگردد که اشباحی بدون صورت در آن تاریکی کاری را انجام میدهند. ناخودآگاه ذهن فارسی زبان به دنبال «چه کسی منظور نظر سخن گوینده است؟» میرود. این فضای تاریک باعث ایجاد انواع «تئوری توطئه» و حدس و گمان میگردد.
حضور «فضائی شبح آلوده» بیش از آنکه به انتقال نظر کمک کند به پیچیده کردن آن کمک میکند. به همین دلیل شاید اضافه کردن «فاعل» جمله به آن بتواند در انتقال بهتر منظور کمک نماید. نیز طرز تلقی «بالا به پائین» و «خود دانش محوری» بقایای ذهنیتی هستند که تا حدود صد و اندی سال پیش در جوامع بشری حضور داشت و بسیار برای زمان خویش کارا بود. ذهنیتی که معتقد بود «جریان ذهنی گفتگو یک سویه و از سمت «مطلع» به «نامطلع» است. مثل حرکت آب از سرچشمه به پائین». خیلی خوب میشود که بتوانیم در بحثها و صحبتها (چه سیاسی و چه غیر سیاسی) خود را از این ذهنیت قدیمی آزاد کنیم.