نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
ما و قطعنامه‌ها (۲)

...یک پژوی نو می‌خرید و با آن مشغول کار در آژانس می‌شوید. ماشین نوی شما فقط خرج بنزین و روغن دارد. چون می‌توانید تند بروید و بیائید و چون مشتری‌های آژانس خواهان اتومبیل لوکس هستند می‌توانید بیشتر از آن همکار دیگرتان با پراید مدل هفتاد و پنج قراضه‌اش پول در آورید. تقریبا همه پولی که به دست می‌آورید سود خالص است. خدا برکت بدهد. اما پس از یکی دو سال می‌بینید که قطعات پلاستیکی و کائوچوئی ماشین شما نیاز به تعویض دارند. تایرها، واشرها، تسمه‌ها و لوله‌های آب ماشین به مرور باید عوض شوند. این از میزان سود شما می‌کاهد. در ضمن ماشین‌تان هم به خوبی روز اول «نمی‌دود». هرچه زمان می‌گذرد این پوسیدگی و نیاز به تعمیر در دیگر بخش‌های ماشین‌تان خودش را نشان می‌دهد. کمک‌های جلو و عقب، سیستم بالابر شیشه، لنت ترمزها، کاربراتور (انژکتور)، رادیاتور و ... به نوبت باعث این می‌شوند که شما از میزان سود خود کم کنید و خرج ماشین کنید. در این میان اگر خدای ناکرده یک دو تصادف شدید هم بکنید که وضعیت بدتر می‌شود. به مرور می‌گویند که این ماشین «به خرج افتاده». کم‌کم دیگر برای شما صرف نمی‌کند که مثلا برای ده کیلومتر مسیر پنج‌هزار تومان بگیرید چون خرج دررفته سه‌هزار و پانصد تومان آن برایتان می‌ماند. چاره این است که این ماشین را زیر قیمت رد کنید و یک ماشین نو بخرید.

همین امر در صنعت نفت (و البته گاز) ما دارد خودنمائی می‌کند. در طول این سالیان که نفت‌مان ملی شده درآمد آن را خرج کرده‌ایم (خوب یا بد آن بحث دیگری است). بقدر کافی پول برای سرمایه گذاری و نیز توسعه میدان‌های نفتی و گازی حاضر نداریم. تکنولوژی روز دنیا هم با تکنولوژی مورد استفاده ما فاصله دارد (میزان فاصله‌اش و سنجش آن کار متخصصان است). به همین دلائل توانائی استخراج و فروش نفت حتی به اندازه میزان سهمیه اپک را هم نداریم. ماشین صنعت نفت ما قدیمی شده. ناچاریم «پول دستی» بگیریم (=از جیب پرپول کسی قرض بگیریم) و خرج ماشین مذکور کنیم (= پول را بدهیمش به شرکت‌هائی که کاردان هستند و تکنولوژی روز دنیا را در اختیار دارند) تا چرخ این ماشین بچرخد و نان شب‌مان درآید. اضافه کنید به آنچه گفتم میزان مصرف بالای داخلی را که باعث می‌گردد هرسال میزان کمتر و کمتری برای صادرات باقی بماند. این است که کارشناسان پیش‌بینی کرده‌اند که در بهترین حالت تا هجده سال دیگر و در بدترین حالت تا حدود هشت سال دیگر ایران نفتی برای صادرات نخواهد داشت، خلاص.

این است که ایران در زمینه صنعت نفت خود شدیدا نیازمند همکاری خارجی است. نوسازی و به‌روز کردن صنعت غول‌آسائی که درآمد کل کشور به آن وابسته است بدون توقف آن و در حالی که ناچاریم در حین نوسازی از آن کار هم بکشیم انگار که بخواهیم در همان زمان که هرروز دو شیفت از تاکسی‌ قدیمی‌مان کار می‌کشیم در عرض مثلا چهار ماه تمام قطعاتش را عوض کنیم و تبدیلش کنیم به یک تاکسی نوی نو. غیر ممکن نیست ولی نیاز به پول فراوان و دانش فنی‌ بالائی دارد. پولی که از اندازه‌های جیب بانک مرکزی ایران بیشتر است. دانش فنی‌ را هم که هیچ نمی‌گویم که خود واضح است. هرچقدر در دیگر زمینه‌ها دانش فنی روز دنیا را داریم در این زمینه‌ هم داریم.
تهیه کنندگان قطعنامه آخری شورای امنیت سازمان ملل متحد ضمن هدف رفتن بسیاری چیز‌ها در اقتصاد و ارتش ایران این یکی را هم هدف رفته‌اند و سرمایه‌گذاری در ایران را محدود نموده‌اند. این یعنی اینکه شرکتی که می‌خواهد سرمایه‌گذار پولی و تکنولوژیکی باشد مجاز به کار در ایران نیست (تقریبا در همه زمینه‌ها ایشان منع شده‌اند که صنعت نفت فقط یکی از آن «همه زمینه‌ها» است). تازه اگر هم باشد طرف می‌ترسد که «نکند وضع به همین روال پیش برود در قطعنامه‌های بعدی ناچار شوم وسط کار همه چیز را متوقف کنم. آنوقت تکلیف ضررم چه می‌شود؟». این است که تا عادی شدن رابطه بین ایران و شورای امنیت دست و دلش به هیچ کاری نمی‌رود و صبر می‌کند. عدم ورود این سرمایه و دانش فنی لطمه‌های جبران ناپذیری به صنعت نفت ما خواهد زد. این فقط یکی از ضررهای ملی‌ است که بخاطر قطعنامه شورای امنیت به ما خورده است. مسلما الان در روند زندگی عادی مردم خللی ایجاد نمی‌شود اما یادمان نرود که کمانچه‌های اقتصادی صدایشان صبح فردا در‌می‌آیند.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter