نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
ما و قطعنامه‌ها (۴)
...
حال چگونه خرید را انجام می‌دهیم؟ می‌توانیم همانطور که به بقالی می‌رویم و یک سطل ماست می‌خریم عمل کنیم. یعنی می‌توانیم پول را حواله کنیم برود به حساب آن شرکت و بعد آن شرکت جنس خریداری شده را بار کشتی کند و برایمان بفرستد. ولی اگر پول‌مان را خورد چه؟ نه، عاقلانه نیست. آخر چه کسی در دنیا اول پول نازنین بی زبان را می دهد و بعد جنس را تحویل می گیرد؟ پس بیائید از او بخواهیم که اول جنس را بفرستد تا بعد ما پول آن را حواله کنیم. این هم نمی‌شود. طرف که مغز درازگوش نخورده جنس نازنین را بدهد دست ما تا کی پولش نصفه نیمه به دست او برسد. خوب پس چه باید کرد؟

راه حلی که سالیان سال است اکثر کشورها برای این مشکل بزرگ واردات و صادرات پیدا کرده‌اند از این قرار است: شما دو تا (وارد کننده و صادر کننده) نیاز به یک طرف سومی دارید که برای هردوتان معتبر باشد. شما پول‌تان را به وی می‌دهید و فروشنده هم کالا را به او تحویل می‌دهد. این طرف سوم کالا را می دهد دست شما و پول را می دهد دست فروشنده و از این طریق معامله انجام می‌گیرد. نه پول کسی خورده می‌شود و نه کالای کسی نابود می‌گردد. ولی چنین نهادی کجاست که مورد قبول همگان در سطحی جهانی باشد؟ پاسخ این است: بانک.

بانکهای مختلف جهان تحت مقررات شداد و غلاظی با هم مرتبط هستند و داد و ستد می‌کنند. امکان ندارد که بانکی بتواند سر بانک دیگر کلاه بگذارد و یا یک شبه غیب شود! حتی اگر هم بخواهند نمی‌توانند چنین کنند. این است که تجارت دنیا نهاد «بانک» را به‌‌‌عنوان ترمینال نقل و انتقال پول و کالا (توجه کنید «...وکالا») شناخته.

ما به فروشنده کالا می‌گوئیم که برایمان یک «پروفورما/اینویس» (=پیش فاکتور) صادر کند که در آن ریز مشخصات جنس و ریز شرایط فروش را به همراه مشخصات کامل بانکی فروشنده ذکر کرده باشد. این پیش فاکتور را می‌بریم به بانک مان و از بانک تقاضای باز کردن ال.سی (اعتبار اسنادی) می‌کنیم. بانک ما نگاه‌ می‌کند ببیند آیا بانک فروشنده را می‌شناسد یا نه. اگر مستقیما با آن بانک بده بستان داشته باشد که فبها، در غیر این صورت می‌گردد و یک بانک آشنا پیدا می‌کند که با آن بانک فروشنده داد و ستد داشته باشد. بعد با بانک فروشنده تماس می‌گیرد و می‌گوید «آقاجان! مشتری شما با این مشخصات دارد کالائی را تحت این شماره و ثبت به مشتری ما می‌فروشد. ما می‌خواهیم گشایش اعتبار اسنادی کنیم.» بانک فروشنده هم پرونده مشتری‌اش را چک می‌کند و چراغ سبز را به بانک شما (بانک خریدار) می‌دهد.

بنا به سابقه ما با بانک مان و اینکه مشتری خوب و با سابقه‌ای بوده‌ایم یا نه و هزار و یک فاکتور دیگر (منجمله دادن عیدی برو بچه‌های بانک سر وقت!!!) بانک ما تمام یا قسمتی از پول خرید کالا را از ما جرینگی دریافت می‌کند. بعد مطابق با شرایط پیش فاکتور فروشنده، متنی رسمی را آماده و به بانک آن طرف آب ارسال می‌کنند (این همان اعتبار اسنادی یا ال.سی است). آن بانک هم متن را می‌خواند و بعد به فروشنده اطلاع می‌دهد که فلانی همه چیز رو به راه است کالا را بفرست. فروشنده هم کالا را بار کشتی می‌کند و یا علی‌مدد به سمت بندرعباس می‌فرستدش. سپس بانک ما (خریدار) پول را به بانک فروشنده می‌دهد و در نهایت پول ما به حساب فروشنده واریز می گردد. بانک ما هم یک چیزی این وسط حق‌العمل از ما می‌گیرد (بانک آن طرف هم شاید یک چیزی از آن بنده‌خدا بگیرد، بستگی دارد). مبارک است. ما به کالای مان رسیدیم، طرف معامله به پولش و بانک هم به حق‌الزحمه‌اش.
...ادامه‌ دارد
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter