قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد که صادر شد (همین آخری) نزدیک بود که وسط اتاق ولو شوم و گریه کنم. در این قطعنامه نقاط ضعف اقتصاد ایران بسیار دقیق و حساب شده نشانه رفته است. میزان خرابی فاجعهباری که این تحریمها در دراز مدت در پی خواهند داشت شاید بتواند با خرابیهای یک جنگ تمام عیار کوتاه مدت برابری کند. امیدوارم بتوانم به مرور به یکی دوتا از این فاجعههای پیش رو اشاره کنم. سعی کردهام مطلبم همه فهم باشد و از آمار و ارقام و اصطلاحات فنی در آن خبری نباشد. نیز تلاشم بر این بوده که با نشان دادن روال منطقی یک رویداد، خوانندگان هرزمان که خواستند با مراجعه به منطق خودشان بتوانند مطلب را مجددا در ذهن خود باز آفرینی نمایند تا اگر نیاز به نقل قول مطلب برای آدمهای غیر متخصص داشتند بتوانند به راحتی این کار را بکنند. در ضمن خوشحال میشوم آن عزیزانی که تخصصی در زمینههای مورد بحث دارند با توضیح بیشتر و نیز با یادآوری خطاهای من به غنای بحث کمک کنند.
---------------------------------
در زمان ملی شدن صنعت نفت در ایران، «نفت» چیزی بود که با سوراخ کردن زمین به میزان کافی و در جای مناسب با فشار به بیرون میپاشید. پس کافی بود که شما ابتدا جای مناسب را بیابید و سپس چاهی حفر کنید تا نفت فراوان در اختیار داشته باشید. میزان استخراج بالا و نیاز روزافزون به نفت در جهان باعث شد که نفت دم دستی در چاهها کاهش یابد. یعنی امروز بشر ناچار است متههای حفاری بسیار قویتری را بکار ببرد چون باید عمیقتر حفر کند و در ضمن درجاهائی به دنبال نفت بگردد که شصتسال پیش یا فکرش را نمیکردند یا تکنولوژیاش را نداشتند مانند بیرون کشیدن نفت از بستر دریا و یا سوراخ کردن زمین یخبسته قطبی در آلاسکا. در عین حال وضعیت مخازن نفتی در جهان بهنحوی است که ناچار هستیم با صرف انرژی نفت را از چاه بالا بکشیم (مثلا با تزریق گاز به چاه نفت).
از سوی دیگر با بهتر شدن تکنولوژی انتقال و پالایش نفتخام، بازدهی نفت استخراجی بالاتر رفته و از میزان هدر رفتن آن (مثلا به دلیل پوسیدگی خطوط انتقال) کاسته شده. اگر به اتومبیلهای مدل شصت سال پیش نگاه کنید و مقایسهشان نمائید با اتومبیلهای امروزی میتوانید اهمیت «کم مصرف بودن» و «بالا بودن بازدهی» را در آنان ببینید (که خود نمادی است از سمت و سوئی که جامعه بشری -خوب یا بد- در پیش گرفته).
طبیعی است که استخراج و پالایش نفت هزینه بردار است. حفاری عمیقتر و استفاده از انواع ابزار و امکانات مختلف برای بالا کشیدن نفت از چاه هزینههای استخراج را افزایش میدهد. اگر اشتباه نکنم در سال ۱۳۶۵ خورشیدی که قیمت نفت خام به زیر بشکهای ده یازده دلار در جهان رسید یکی از متخصصان این صنعت میگفت که الان (همان بیست و یک سال پیش منظور است) ایران دارد روی نفتی که میفروشد سوبسید میدهد چون هر بشکه نفت خام برای استخراج به چیزی حدود هفت تا ده دلار خرج کردن نیاز دارد. من نمیتوانم درمورد این جلمه اظهار نظر کنم ولی آنچه مسلم است با سختتر شدن کار اکتشاف و استخراج هزینههای این کار هم بالا میرود.
در بسیاری از کشورها دولت مسائل مربوط به اکتشاف و استخراج و پالایش نفت را از سالها پیش به بخش خصوصی واگذار کرده (اشتباه نشود خیال کنید به امثال من و شما دادهاندش، نخیر، شرکتهای فعال در این زمینه غولهائی هستند که شاخ و دمشان معلوم نیست و قدرت مادی و نفوذی که در جهان دارند میتواند دولت ببرد و دولت بیاورد). این شرکتها با سرمایهگذاریهای عظیم و بهکار گیری دانش علمیبالای مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی توانستهاند اولا منابع جدید نفتی (و گازی) را تقریبا در هرکجای دنیا که باشند پیدا کنند و ثانیا با داشتن جدیدترین و بهترین تکنولوژی روز دنیا آن نفت را به سطح زمین بیاورند. دولت هم با قرار دادن انواع مالیاتها بر روی محصولات این شرکتها (بخصوص بنزین) به یک منبع افسانهای پول نقد دست یافته و این علاوه بر میزانی است که طبعا طبق قراردادهای منعقد شده بین این شرکتها و دولت نصیب دولت میگردد (مثلا پنجاه - پنجاه یا شصت - چهل).
پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، این صنعت در دست دولت قرار گرفت و دولت کشور والی امور مربوطه گردید. مثل هر چیز دیگری که در هر جای جهان در دست دولت قرار بگیرد، صنعت نفت (و طبعا گاز) ما از چیزی بنام پیشرفت و تکنولوژی باز ماند. کاغذبازی امور دولتی که معرف حضورتان هست؟ بخور بخور هم که در همه کشورهای جهان مصداق اولش را در بخش دولتی یا وابسته به دولت میتوان یافت، از گینه بگیر تا آمریکا. نتیجه اینکه تا زمانی که نفت خودش «فش و فش» از زمین فوران میکرد و لولهها و فلکهها و مخازن و دستگاههای مربوطه هنوز کار میکردند مشکلی پیش نیامد.
بخش تنبل و چاق دولتی نتوانست پا به پای هزینههای مادی، انسانی و علمی مورد نیاز برای صنعت نفت پیش بیاید (باز هم عرض میکنم هر چیزی که تنهاش در هرکجای دنیا به تنه دولت بخورد خود بخود تنبل و چاق میشود و آفتابه لگنش هفت دست میگردد و شام و ناهارش هیچ. اصل این است، بدعتی نیست که توسط فلان دولت و بهمان دولت ایران گذاشته شده باشد.) . کمکم نیاز به یک «کاردان» و یک «جیب پر پول» حس شد. اجازه بدهید مثالی بزنم...