نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
چندبار تکرار یک اشتباه کافی است؟
غنی‌سازی اورانیوم یک مسئله معمولی است که در ذات خود با کمی گفتگو‌های دیپلوماتیک قابل حل می‌باشد ولی در اثر مدیریت اشتباه کنترلش از دست همه در رفته و به همان قطار بدون ترمز تبدیل شده. ایران دیگر اگر هم بخواهد یا به دلائل فنی و تکنولوژیکی یا حتی اقتصادی ناچار شود که غنی‌سازی را متوقف کند بازی را باخته‌ است. گره زدن یک مشکل به بقای حکومت و کشور نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه بر ابعاد آن می‌افزاید. مشکل را نباید بزرگ کرد بلکه باید با زدن شاخ و برگ‌های آن سعی در ساده‌شدنش نمود. چسباندن مشکل به مسائل بزرگتر باعث بزرگتر‌شدن خود مشکل می‌گردد.

مسئله ملوانان بریتانیائی دستگیرشده توسط ایران نیز دارد همان مسیری را می‌رود که غنی‌سازی اورانیوم رفت.این قضیه نیز زیاد از حد کش داده شده و اکنون از حالت امری که بتواند امتیازی برای ما بگیرد دارد تبدیل می‌شود به امری که باعث می‌شود ما امتیازی نیز بدهیم. اصرار ایران بر عذرخواهی انگلستان و زیربار نرفتن ایشان کار را که علی‌الحساب همان اول و در آبهای مرزی با اخطاری که «شما به آبهای مرزی ما وارد شده‌اید، هرچه سریعتر آن را ترک کنید» بین سه چهار قایق ایرانی و انگلیسی حل می‌شد دارد به یک بحران تمام عیار تبدیل می‌شود. بحرانی که می‌تواند آن یکی پای دیگرمان را هم به شورای امنیت بکشاند. فعلا که شورای امنیت بیانیه ای بدون الزام صادر کرده و در آن از ایران می‌خواهد که این افراد را آزاد کند. در این مورد خاص دیگر واحد زمانی «ماه» نیست بلکه «روز» است. یک دو تا از این بیانیه‌ها به فاصله چند روز صادر گردند و بی‌جواب بمانند آنوقت قطعنامه در پی خواهد داشت و هزار و یک گرفتاری دیگر.

حیثیتی کردن این مسائل امکان مانور دادن هر دو طرف و حل آبرومندانه مشکل را کم کرده. یک هفته گذشت و اگر هفته‌ای دیگر بگذرد و مسئله ختم بخیر نشود شاید دیگر نتوان امیدی داشت که این مسئله از راه بی‌ضرر تمام گردد.

ظاهرا درد و مرضی که در فوتبال‌مان داریم که موقعیت را می‌سازیم و با هزار بدبختی مهاجم‌مان را جلوی دروازه خالی حریف قرار می‌دهیم و بعد با یک شوت سرکش توپ را به اوت می‌فرستیم انگار که ما داریم «به همراه» تیم مقابل بازی می‌کنیم و نه «در مقابل» آن، در همه امور زندگی‌مان (منجمله سیاست) نیز داریم. دستگیر کردن گروهی از ارتشیان انگلستان بجرم نقض مرز‌های قانونی کشور و بعد تشکیل شورائی مشترک از متخصصان ایرانی و انگلیسی امور دریاها و مرزها (به همراه یک کشور سوم مورد اعتماد هردو کشور) و ثابت شدن اینکه این‌ ملوانان در آبهای ایران بودند (به فرض صحت ادعای ایران) و بعد توضیح رسمی‌ خواستن از انگلستان و طی کردن مراحل قانونی قبول عذر خواهی انگلستان یا شکایت از آن، برای دیپلماسی ما موقعیتی استثنائی بود که می‌توانستیم امتیازات فراوانی را چه در صحنه چه در پشت پرده از انگلیس بگیریم. اکنون اما راه عقل و قانون در هیاهوی ایجاد شده گم می‌شود و صدایش به هیچکس نمی‌رسد.

یک بار برای غنی‌سازی‌اورانیوم همین مسیر پر هیاهو را رفتیم. در ته این مسیر مزرعه‌ای بود که فعلا حاصلش را داریم از شورای امنیت درو می‌کنیم. باز هم داریم همان راه را برای این پانزده تن می‌رویم. فقط یک فرق بزرگ وجود دارد. برای غنی‌سازی پای انسانی در میان نبود. همه دعواها و چک و چانه زدن ها بر سر سانتریفیوژ بود و تکنولوژی. می‌شد مسئله را سالها کش داد و در گیر و دار مذاکرات دیپلوماتیک زمان خرید. اینبار اما پای جان و امنیت و سلامت پانزده شهروند اروپائی درمیان است،‌ آن هم زیر ذره‌بین انگلستان و جامعه اروپا و یک قدم بالاتر آمریکا. حالا که هم در انگلستان و هم در آمریکا صدای جمع بزرگی از نمایندگان مردم و احزاب مخالف در آمده که سیاست‌های دولت‌شان را در زمینه خاورمیانه و جنگ عراق زیر سوال برده‌اند، کاری نکنیم که همان‌ها دوباره متحد دولت کنونی‌شان شوند برای نجات جان شهروندان‌شان. اجازه بدهیم که شکاف ایجاد شده بین سیاستمداران غربی عمیق‌تر شود. ادامه دستگیری این پانزده‌تن باعث این می‌شود که همه مخالفان و موافقان یک‌صدا پشت دولت‌‌شان قرار گیرند و آن دولت‌(ها)ی ضعیف تبدیل به دولتی قوی و مقتدر گردند. آیا قوی‌تر شدن دولتهای غربی حاضر در عراق همان چیزی است که دستگاه دیپلماسی ما دنبالش است؟
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter