نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
مطلب زیبائی از وبلاگ «میکده کوهستانی»
مطلب خواندنی زیر از وبلاگ «میکده کوهستانی» است:
-------------------------------
مشکل این است که ما ایرانی ها فیلسوف به دنیا می آییم و فیلسوف می میریم. از همان بچه گی آیه ی انسان خوب و بد را برای ما زمزمه می کنند. با اینکه والدین نیز می دانند که چنین اصول اخلاقی که در گوش کودکان می خوانند در جامعه نمی تواند شکل بگیرد اما به دلیل تصویر زیبایی که این اصول ایجاد می کنند به این کار ادامه می دهند. کودکان را از خواب عدم بیدار نشده به خواب دیگری می برند. چرا که آنها نیز از زیستن در دنیای مجازی لذت می برند، دنیایی که وجود خارجی ندارد اما برایشان زیباست چون برای پیشینیان شان زیبا بود! ما از همان ابتدا فیلسوف به دنیا می آییم و نمی توانیم به سادگی از طعم یک سیب، از عطر چای و از آبی آسمان لذت بریم. طعم زیتون را به مشکلات زندگی مان، به انسانهای دیگر و به راز آفرینش وصل می کنیم و از لذت آن بی بهره می مانیم. ما اصلا نمی دانیم که شادی چیست تا بتوانیم به آن هم دست یابیم. از همان ابتدا دنیا را برایمان بی ارزش می کنند و ارزش واقعی را در مورد پسند بودن کسی قرار می دهند که در این دنیا وجود ندارد. کسی به ما یاد نداده است که خوشبختی در همین حوالی است، در همین نزدیکی ها، در جایی که تو پیش من نشسته ای و دست نوازش بر سرم می کشی. همه عشق های آنی و زودگذر را خوار می شمارند و عشق را در چیزهایی که پایدار است جستجو می کنند، با اینکه خود انسان که عشق را تعریف کرده است جاویدان نیست. ایرانی ای برای من پیدا کند که بدون هیچ سرافکندگی بتواند تعریف ساده ای از خوشبختی و شادی ارائه دهد و از اینکه چیز ساده ای را خوشبختی می داند و از چیزهای ساده ی شاد می شود سرافکنده نشود. همه ی ما غرق معانی عالی هستیم و از اینکه اذعان کنیم که خوشبختی و لذت درهمین چیزهای ساده است شرم می کنیم. ما به خود دروغ می گوییم پس چه انتظار است که برای دیگران نقش بازی نکنیم؟ ما ایرانی ها به دنبال چیزهای متعالی هستیم که تنها در عالم هپروت قابل دسترس هستند و بر غیر واقعی بودن آنها واقف نیستیم. با این وجود چگونه چنین انسانی می تواند شاد باشد. چگونه چنین انسانی می تواند نیم ساعت آسوده نشستن و از طعم قهوه لذت بردن را در چهارچوب شادیها بگنجاند؟ از وقتیکه ما به دنیا می آییم، فکرمان را معطوف آن دنیای دیگر می کنند و در این دنیایی که معنی هر چیزی برای هر فردی متفاوت است ما را به جستجوی دست یافتن به معنی مشترک می فرستند. کسی نیست به ما بگوید که شادی در این دنیا ساده تر از این حرفها به دست می آید. برعکس هر کس که دنیا را با چیزهای غیرواقعی زیباتر کند برایمان انسانی متعالی و رویایی است. پس دیگر چه انتظار است که ما بتوانیم در این دنیا به شادی دست یابیم. برای ما در پس هر چیزی باید معنی و مفهومی باشد تا بتوانیم از آن لذت بریم غافل از اینکه لذت این دنیا با ربط دادن آن به دنیای معنی و والا تباه می شود. باید از آن آنگونه که هست لذت برد.
----------------------------
همانجور که در بالا ذکر کردم مطلب زیبائی بود از وبلاگ «میکده کوهستانی»
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter