نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
توهم (۱)
«اوهام زدگی» یکی از بزرگترین مشخصات جامعه ما است. بسیاری از ما اسیر اوهامی هستیم که ارتباط ما را با جهان واقع در اطرافمان قطع کرده‌اند. این است که مسیر زندگی‌مان را (چه در مقیاس کلان چه در مقیاس خرد و شخصی) همانگونه می‌پیمائیم که راننده‌ای مست رانندگی می‌کند. حتی اشتباهات‌مان را هم باز با یک توهم دیگر از سر خود باز می‌کنیم و در نهایت عمری خود را به در و دیوار خیابان می‌کوبیم و بعد خسته و فرسوده می‌نشینیم بر لب جوئی و نفس نفس زنان شروع به گلایه از زندگی می‌کنیم که بد است و زشت است و عجوزه است و سر یاری با کسی ندارد و از این قبیل. هرکس را هم که معترض ما گردد و بخواهد به نوعی پلی بزند مابین دنیای مجازی ما و دنیای واقع چنان بلائی برسرش می‌آوریم که سرش را بیاندازد پائین و برود با زمزمه‌ای بر لب که «بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش». با عرض معذرت عرض می‌کنم که «ما با اوهام خود «حال» می‌کنیم». همانگونه که شماعی‌زاده داد می‌زند که همه‌چیزم را با خودت ببر ولی گیتارم را نبر، ما هم به هرکه دلسوز ماست و یا قصد خیری دارد برای ما می‌گوئیم همه چیزم را ببر، هرکاری می‌خواهی با من بکن ولی «اوهام» من را با خودت نبر.

با من همراه شوید تا چرخی بزنیم در جامعه ایرانیان :

گروهی مانده در توهم خویش، خود را آنچنان قوی و مقتدر می‌بینند که احساس می‌کنند آمادگی پنجه کشیدن بر روی بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان را دارند. جماعتی دیگر در آن سوی آبها غرق در توهم خویش بیست و چند سال است که دارند ضربه‌های کاری‌ای به گروه اول می‌زنند و عنقریب است که ظفرمندانه پای به خیابانهای تهران بگذارند.

باز دسته‌ای گیر کرده در توهم توطئه، تصادف یک پیکان و یک پراید بر سر پیچ کوچه را هم به امپریالیسم و یا روباه پیر سیاست مربوط می‌کنند که پیکان در اصل ماشینی انگلیسی بوده است. خلقی دیگر غوطه‌ور در جویبار توهم خویش از ریشه منکر وجود دشمن برای آب و خاک‌شان می‌گردند و همه جهان را گل و بلبل می‌بینند.

گروهی از جوانان‌مان خیال کرده‌اند و می‌کنند (از اوان حکومت شاه تا کنون) که با پوشیدن شلوار جین و زدن ژل فلان و گوش فراسپردن به بهمان نوع موسیقی می‌توانند جوان غربی بشوند و این توهم را نسل به نسل به فرزندان خود منتقل می‌کنند. طرفه اینکه کم نبوده و نیستند جماعتی که در توهم خویش بر این گمان هستند که می‌توانند به ضرب چماق و توسری جوانان‌مان را از پیروی غرب باز دارند.

از نویسندگان و اندیشمندان‌مان که نیم قرنی توهم برتری اندیشه چپ را در سر داشتند سخن نمی‌گویم که اسباب شرمندگی است. سرافکندگی عظیم اما آن است که بدنه‌ اجتماع گیر کرده در توهمی عجیب و عمیق تمامی این اندیشمندان‌مان را چوپان دروغگو پنداشتند (و هنوز می‌پندارند). آری هر کدام از ما عینک توهم خاص خویش را بر چشم دارد و از ورای آن اندیشمند را چوپان دروغگو، مارگیر را معلم، افسر را نوکر و شیاد را مصلح می‌بیند. شاید یکی (و فقط یکی و نه بیشتر) از دلائل بالا بودن میزان معتادان در ایران همین نیاز به زیستن در توهم باشد. چرا قرص «اکس» در این زمان کوتاه آنچنان همه‌گیر شد که سر از عالم جوک‌مان هم در آورد؟ اصلا چرا باید در پارتی متوهم بود؟

توهم در اقتصادمان کنگر خورده و لنگر انداخته. کسی که ماشینی می‌خرد به مثلا ده میلیون تومان و بعد از یک سال استفاده می‌فروشدش به مثلا دوازده میلیون تومان و خوشحال است که دو میلیون سود کرده در توهم سود ایران را بهشت تجارت می‌بیند. در دنیای مجازی خودش اصلا متوجه نیست که در یک قلم سود کرده و در صدها قلم مشابه دستان دیگران در جیب وی است. بقال هم ماست خود را پنجاه تومان گرانتر می‌فروشد تا بتواند همان ماشین دوازده میلیونی را بخرد. بنا هم دستمزد بالاتری به طبع آن طلب می‌کند.

کار توهم ما به آنجا رسیده که گمان می‌کنیم نیازی به دیگر ملت‌های جهان نداریم. حباب بزرگی دور خود ساخته‌ایم و در آن خود را جای شاهانی‌ می‌گذاریم که بر دیوار‌های تخت‌جمشید کشیده‌ شده‌اند و نمایندگان ملل جهان قرنهاست زانو زده هدیه خویش را به شاه ‌شاهان تقدیم می‌کنند. اینگونه است که چه پیرو حکومت فعلی باشیم و چه مخالف آن و چه یک شهروند بدون تعلق خاطر سیاسی، همه ته دل‌مان قیلی‌ویلی می‌رود برای اینکه به دیگر مردمان نشان دهیم که ما ایرانیان از چنان جایگاه رفیعی برخورداریم که باقی نود و نه درصد جمعیت جهان باید تعظیم‌مان کنند.
حتی حاضر هستیم با کسی و جناحی از هموطنان که تا دیروز آرزوی مرگ و براندازی یکدیگر مانیفست ایدوئولوژی‌مان بود هم‌صدا شویم تا از این توهم شاهنشاه گونه خود دفاع کرده باشیم. برخورد با فیلم ۳۰۰ یک نمونه جالب برای آنچه گفتم است. حکومت ایران که تا دیروز تاریخ قبل از اسلام را مایه ننگ خود می‌دانست در دفاع از آن تاریخ به یونسکو نامه می‌نویسد و مخالفان حکومت در خارج کشور که منتظرند آمریکا با تحریم یا مواجهه نظامی کمر حکومت را بشکند پتیشن و طومار و چه و چه گوگلی راه می‌اندازند و لعن و نفرین می‌کنند آمریکائیان موذی را که اینان قصد نابودی فرهنگ ایران دارند. توهم اینکه ما نژاد برتر هستیم ربطی به حکومت اسلامی و اوپوزیسیون ضد حکومت اسلامی ندارد.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter