خبر پست قبلی که مربوط بود به « مشروط شدن پرداخت مهریه به توانایی مالی شوهر» به نظر من قدمی مثبت به سمت جلو است. تا کی میتوان بار مالیای بر گرده کسی گذاشت که توان مالی پرداخت آن را ندارد؟ چه فایدهای دارد این بارمالی بیهوده؟ میزان اکثر مهریه ها فقط و فقط به دلیل «حرف مردم» و «زدن توی پوز فلانی» و «نشان دادن به فک و فامیل» تعیین میشود. حال اگر این «پز دادن» و «پوز زدن» باعث آن بشود که داماد سر از پشت میلههای زندان در آورد و به جمعیت شلوغ زندانیان باز هم بیافزاید و بودجه و امکاناتی که باید صرف نگهداری افراد خطرناک اجتماع در زندان شود صرف این بنده خدا شود که بخاطر «پز دادن» دیگری سر از اینجا در آورده پس همان مشروط کردن مهریه بهتر است. مطمئن هستم که در خانواده و اطرافیانتان دیدهاید و شنیدهاید مثالهائی که مهریه اگر نه باعث پاشیدن زندگی زن و مرد شده حداقل باعث کدورت خاطر طرفین در اول زندگی مشترک گشته.
از سوی دیگر خانمی که به هر دلیلی تقاضای دریافت مهریهاش را از طرق قانونی (یا حتی توافقی) دارد باید مطمئن باشد که به آن میرسد. معنا ندارد دنبال کردن پروندهای وقتی طرف مقابل کف دستش را نشان میدهد و میگوید: «آ، آ! مو ندارد، حالا تو بکّن!» طرف سر تا ته اموالش به زور پنجاه تا سکه میارزد آنوقت باید هزارتا سکه تقدیم همسر سابقش کند! مسخره است، خیلی مسخره است.
تکلیف زن بینوا چه میشود؟ تکلیف روشن است. مهریه از جانب خانواده زن وضع میشود تا مرد یک وقت پس از خوردن آبگوشت که نفخ کرد هوس طلاق زن را به سرش راه ندهد که طبق قوانین کشور باستانی و با فرهنگ ما که بیش از فلان قدر هزار سال تاریخ و تمدن داریم مرد میتواند هر آنگاه که مایل بود زن را طلاق دهد. دلیل هم نمیخواهد. یک نفخ ساده کافی است! «ضمانت مالی» مهریه بصورت چماق بالای سر مرد میماند. حال زنها باید انتخاب کنند که میخواهند چماقی کارا بر بالای سر مردان داشته باشند یا چماقی که از زور بزرگی حتی قاضی دادگاه هم نتواند برش دارد و بر سر مرد بزند. پیشنهاد میکنم که خانمها مهریه خود را (هر آنچه که هست) درجا و در هنگام عقد دریافت دارند، امضا بدهند و امضا بگیرند و خلاص. دیگر کسی وامدار و تحت دین دیگری نیست. نیازی به چند سال دویدن توی راهروهای دادگستری هم نمیماند. کسی هم به زندان نمیافتد.
یک سوال: اگر مهریه داده و گرفته شد و بعد در طول زندگی مشترک بنا به بالا و پائین آن زندگی (مثلا بیماری فرزندان و خرج دوا ودکتر شان) زن ناچار شد این پول را صرف زندگی مشترک کند آنوقت چه؟ پول که از دستش رفته.
پاسخ: اگر مهریه نزد مرد بماند و بعد در طول زندگی مشترک بنا به بالا و پائین آن (مثلا بیماری فرزندان و خرج دوا و دکترشان) زندگی مرد پول را صرف زندگی مشترک کند، آنوقت چه؟ باید برود زندان؟ خوب همین الان که وضع مالیاش اجازه میدهد این پول را به دست صاحبش (همسرخودش) بدهد و خلاص.
متاسفانه معنا و مفهوم همکاری و هم زیستی و زندگی مشترک مثل بسیاری دیگر از معناها و مفهومهای جدید و
قدیم برای مردم باستانی ما جا نیافتاده است. در یک زندگی مشترک که قرار است زن و مردی چهل پنجاه سال با هم زیر یک سقف زندگی کنند و بدن همدیگر را در آغوش بکشند «پول من و پول تو» چه معنائی دارد؟ آیا ارزش پول در زندگی مشترک از ارزش بدن بیشتر است؟
زیاد نگران نباشید. بشر همواره سعی کرده چیزی به نام «عشق» را در قالب تجاریای بنام «ازدواج» بریزد. بعد مثل خر در گل مانده که اگر آن عشق اولیه رفت یا تمام شد یا هر بلائی به سرش آمد آنوقت تکلیف قرارداد تجاری «ازدواج» چه میشود؟ ازدواج قراردادی تجاری است چون هر دو نفر پای برگههائی که متضمن اگر و اما و مسائل حقوقی است را امضاء میکنند. برای عشق هیچکس لزومی ندارد پای هیچ برگهای را امضاء کند، خود عشق بزرگترین قید و بزرگترین آزادی است. هنوز که هنوز است حتی در کشورهائی که از لحاظ حقوق مدنی بسیار پیشرفته هستند قاضی و دادگاه و قانون نمیداند که جایش در «عشق» دو نفر کجاست. هر جامعهای به این سردرگمی بین «عشق» و «تجارت» به گونهای پاسخ میدهد.
ba arze maazerat agar gharare in mozakhrafat inja chap beshe pas vaseye chi commentha ro moderate kardi?
Kash