نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
دوربین «یوتیوب» از ما هم فیلم می‌گیرد
از ایراداتی که به صحبتهای آقای احمدی‌نژاد (و بسیاری دیگر از دست‌اندرکاران مملکت) گرفته می‌شود این است که:

«دنیا عوض شده. همه شما مسئولین زیر ذره‌بین هستید. فرق نمی‌کند در کدام روستای دورافتاده دارید برای مردم صحبت می‌کنید ولی به فاصله حداکثر چند دقیقه صدای صحبت شما به تمام خبرگزاری‌های دنیا می‌رسد و اندکی بعد واو به واو آن ترجمه و مخابره خواهد شد. حرفهائی که با مصرف داخلی می‌زنید ممکن است باعث تنش در فضای روابط خارجی گردد. ادبیات انقلابی و سخنرانی‌های شعار‌گونه دیگر در جمع شما و مخاطبان حاضر در جلسه‌تان و نهایتا یکی دو روزنامه کشور محصور نخواهند‌ماند. دنیا دنیای «یوتیوب» است و تلفن همراه با دوربین فیلم‌برداری.»

این حرف به نظر من کاملا درست است. دنیا دیگر دنیای بسته سال ۱۹۷۹ یا ۱۹۸۰ نیست که تنها راه تماس با دیگران در دنیا تلفن باشد و تلکس. در عین حال یک «اما»ی بزرگ را می‌خواهم در این معادله وارد کنم.

«به همان نحو که تریبون‌های مسئولین نظام ما (و هر نظام دیگری در جهان) مستقیما وصل شده‌اند به بلندگو‌های خبرگزاری‌های معتبر جهان و امثال «یوتیوب»، جماعت حاضر پای تریبون نیز با همان سیم‌ها و شبکه‌ها و امواج مختلف متصل شده‌اند به همان خبرگزاری‌ها و همان «یوتیوب‌ها». هر شعاری که از گلوی جمع درآید چه از دل برآمده باشد چه بنا به جوگیرشدن فریاد زده شده باشد پای خبر سخنرانی همان مسئول نظام ثبت، ترجمه و مخابره خواهد شد و آثار و عواقب خودش را خواهد داشت. به دیگر سخن ما مردم نیز باید مراقب باشیم که چه شعار می‌دهیم. فقط سخنران زیر ذره‌بین نیست. ما هم زیر ذره‌بین هستیم».

حال چه شد که این را نوشتم؟ امروز که در دنیای اینترنت چرخ می‌خوردم و لینک به لینک می‌رفتم رسیدم به وبلاگی از آمریکا که ضد جنگ بود چه جنگ عراق و چه جنگ ایران. بنده خدا آمده بود تا حد امکان عادلانه مطلب بنویسد. نوشته بود (قریب به مضمون) «این درست است که آمریکا نباید در خارج مرزهای جغرافیائی خودش لشکرکشی کند ولی این هم صحیح نیست که ایرانیان بیست و هشت سال است دارند داد می‌زنند «مرگ بر آمریکا». حتی کودکان دبستانی ایران هم با آرزوی مرگ برای کشوری دیگر صبح خود را آغاز می‌کنند. اگر ما (ملت آمریکا) نیز بیست و هشت سال بود که مشابه همین شعار را درمورد ایران می‌دادیم آنوقت چه؟ واکنش ایرانیان درمقابل سه دهه شعار مرگ بر آنان چه می‌بود؟»

من فکر می‌کنم آمریکائی‌ها (اکثرشان) قائل به شکافی که ما بین دولت آنان و ملت‌شان می‌دانیم نیستند. ما انتظار داریم ملت آمریکا خود را جدای از دولت آمریکا بداند ولی اینگونه نیست. اگر منظور ما از این شعار «مرگ بر دولت آمریکا است» مردم آمریکا می‌گویند «بابا دولت‌مان را که ما خودمان با رای خودمان انتخاب کرده‌ایم. شما چه‌کاره‌اید که برای دولتی که ما انتخابش کرده‌ایم و نماینده ما است آرزوی مرگ و نیستی می‌کنید؟». نیزمسلما منظور ما در این بیست و هشت سال آرزوی نیستی و نابودی برای مردم آمریکا نبوده و نخواهد بود.

در هر حال زمانه عوض شده. اگر روزگاری می‌شد کله را انداخت پائین و از وسط بزرگراه خلوت دوید و رفت به طرف دیگر آن، اکنون در وسط بزرگراه شلوغ و پهن میله و نرده‌ای بلند است و کمی پائین تر پل عابر پیاده. عقل حکم می‌کند برای رفتن به همان نقطه که می‌خواستیم و می‌خواهیم از پل عابر پیاده «مذاکره و گفتگو» عبور کنیم. هم ما و هم آمریکا.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter