نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
در سقوط شاه
دیروز یکی از دوستان در تحلیلی از شرایط سقوط شاه می‌گفت که «سیستم شاه به دلیل اینکه می‌دانست تعداد مخالفان زیاد است، هیچگونه خبری و اطلاع‌رسانی‌ای را از طریق رادیو و تلویزیون به مردم آن دوران نمی‌داد. به دو دلیل:

اول اینکه فرهنگ پدرسالار ما نمی‌پذیرفت که فردی در راس باشد که «معصوم» نیست و اشتباهاتی دارد. به دیگر سخن شاه در بهمن پنجاه و هفت سقوط نکرد بلکه بعد از هفده ‌شهریور که در تلویزیون ظاهر شد و گفت «صدای انقلابتان را شنیدم» و اعتراف کرد که «اشتباهاتی صورت گرفته» پرونده‌اش بسته شد.
دوم اگر رادیو و تلویزیون (که تنها منابع خبری مردم بودند) می‌آمدند و مردم وقت را از اوضاع آگاه می‌کردند هیچ بعید نبود که حتی گروهی از طرفداران شاه نیز علیه وی بپاخیزند چون از عمق خرابی کار حکومتش و اینکه مخالفت‌ها بسیار دامنه‌دار و عمیق است آگاه می‌شدند.»

این دوست من معتقد بود که:

«طرفداران شاه مطمئن بودند که سایه همایونی بالای سرشان است. این بود که اصلا توجهی به تغییر اوضاع به ضرر خود نمی‌کردند. خیلی‌های‌شان باز نفهمیدند که اوضاع از چه قرار است -حتی پس از نطق شاه که صدای انقلاب‌تان را شنیدم- تا وقتی که شاه را روی پلکان هواپیما دیدند و مطمئن شدند که «سایه ملوکانه» دیگر بر سرشان نیست. در این وقت اینان شدیدا به خشم آمدند که چرا تا کنون واقعیت اینکه کار تا چه حد خراب است به آنان اطلاع داده نشده بود.

در عین حال شاه نمی‌توانست از همان انگشت شماری از جامعه که طرفدارش بودند نیز بخواهد که برایش کاری بکنند چون امکان تماس با آنها را نداشت که فقط به آنان و نه دیگران (=مخالفان) بگوید چه انتظاری از حمایت‌شان دارد. به این اضافه کنید این را که پنهان‌کاری عظیم تا لحظه آخر، اجازه این را نمی‌داد که خواب خوش هوادارانش را برهم زند که «خبری نیست، همه‌چیز در امن و امان است.»»

تحلیل جدیدی بود که تا بحال نشنیده بودم. نه با آن موافقم و نه مخالف. باید در موردش فکر کنم.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter