همانطور که
گفته بودم «کش» عزیز در پای
این پست، مطالبی رابیان کرده که در زیر آن را به رنگ سیاه میخوانید (البته کمی سخت بود تا از پینگلیش به فارسی تایپ مجددش کردم!) نظرات خودم را هم به رنگ آبی آوردهام.
-------------------------------
این تحلیل شما از دید من (البته با کمال احترام) تحلیل جامعی نیست چرا که شما متاسفانه به عوامل فرهنگی و ریشهای که باعث بوجود آمدن این نشانهها شدهاند توجه نکردید:
خستگی: مردم در کره و ژاپن هم خسته (درمورد کره حتی بیزار) از سیاست هستند. ولی در این دو کشور که بطور مثال عرض کردم، بلاهائی که بر سرایران و مردم ما میآید خبری نیست هیچ، دوتا از پیشرفتهترین کشورهای آسیا و دنیا هم هستند. ریشه این خستگی مردم در چیست و جنسش از چه نوعی است؟ (ریشه این خستگی مردم را در عدم استفاده کامل از توانمندیهای ذهنیشان میدانم. معتقدم همانگونه که ماهیچههای بدن نیاز به تمرین دارند تا خموده نگردند ذهن انسان هم نیاز به تمرین دارد. مردم ما متاسفانه کمتر به تمرین جسمی یا مغزی میپردازند. این است که در هنگام نیاز به تصمیم گیری معمولا نمیتوانند تصمیمی درست بگیرند. مسلم است آدمی که آمادگی انجام کاری را ندارد با انجام آن کار -بخصوص اگر ناچار به انجامش هم باشد- خسته میشود) این مردم در ۲ خرداد ۷۶ هم خسته بودند؟ (به جواب سوال قبل مراجعه فرمائید)
درگیریهای زندگی: همه جای دنیا مردم از صبح تا عصر درگیر زندگی هستند و خیلی هم حتی در همین کانادا دو شغل هستند و تا هشت و نه شب و حتی آخر هفتهها کار میکنند. این قبول، اما بعد انواع و اقسام سرگرمیها و خوردنیها، نوشیدنیها و جشن و کارناوال آتش بازی و غیره هست که زندگی را واسه شان راحت تر میکنه. شما شرایط زندگی در ایران تحت اون خفقان را با باقی دنیا مقایسه می کنی؟ این قیاس از دید من مردود است. ( در متن اصلی پست مربوطه عرض کرده ام که:«ما در حوزه زندگی کوتاه مدت خود راه های خوب و زیادی می یابیم تا فشارهای حاصله را دوربزنیم ولی همینکه مسئله به حوزه زندگی بلند مدت خود یا دیگران می رسد به دلیل نداشتن دانش و آگاهی نمی توانیم کاری بکنیم. گناهش را آنوقت می اندازیم گردن روزمرگی»)
سوم، مسئله تغییر: تغییر خود بخود بوجود نمیآید. آنهم تغییر فکری و فرهنگی. در مدلهای تغییرهای فرهنگی و فکری در ۲۰۰سال گذشته جهان ۴ امر نقش اصلی را بازی میکند. تربیت کودکان، تعلیم و تربیت، رسانهها و دست آخر رهبری (توجه شما را جلب میکنم به تحقیقات علمی موجود در زمینه «مدلها و ابزار تغییرات فرهنگی»). (ممنون از راهنمائیتان. من هم معتقدم که تغییر خود بخود بوجود نمیآید. این بود که اشاره کردم که تغییر نیاز به انرژی دارد. به همین دلیل هم میگویم تغییر از پائین اجتماع شروع میشود و به سمت بالای هرم اجتماع میرود و نه برعکس.)
----------------------
بسیار متشکرم از دوستانی که لطف میکنند و در بحثهای ما شرکت مینمایند. من که خودم خیلی مطلب جدید یاد گرفتهام از این گفتگوها. این بحثها و نوشتنها هیچ خاصیتی نداشته باشد، همان تمرین ذهنی است که باعث میشود مغزهای ما آماده و بقول فرنگیها «روی فرم» بماند.
باز هم متشکرم از همه شما ها.
با عرض سلام
این تنها کامنت شماست که من دیدهام. تا کنون فقط کامنتهائی که مضمون شان اطلاعیههای گروههای سیاسی است را حذف کردهام. چه قصور از جانب من بوده چه نبوده از شما عذرخواهی میکنم. خوشحال میشوم که در صورت امکان مجددا پیغام دفعه پیش خودتان را برایم بفرستید.
با تقدیم احترام
ققنوس
سلام
با تشکر از شما
لینک مورد نظر را که باز کردم و دیدم مربوط به زندگی خصوصی افراد مشهور است، کنجکاو شدم. ولی نه برای سرک کشیدن در زندگی مردم بلکه کنجکاو تا ببینم نگارنده یا نگارندگان چنین وبلاگی چه افرادی هستند و با چه طرز فکری این کار را میکنند. چند تا پست مختلف را خواندم تا از لحن نوشتار بتوانم خطوط فکری نگارنده را دریابم. خواندن آن چند تا پست هم کار سادهای نبود!
درباره صحت و سقم مطالب آن وبلاگ عرض میکنم که در هر جمله خبری میتوان احتمال صحت یا سقم داد. من مطالب آن وبلاگ یا زندگانی خصوصی افراد را دنبال نکردهام تا بتوانم بصورت خاص نظر بدهم. معتقدم نگارنده چنان وبلاگی که وارد جزئیات زندگی آدمها میشود به علت گستردگی کار نمیتواند همیشه اطلاعات موثقی داشته باشد مگر اینکه بصورت گروهی و تیمی کار کنند که بعید میدانم گروهی فقط بخاطر علاقه وقت صرف کنند و چنین دقیق از فیهاخالدون دیگران گزارش تهیه نمایند و بر روی وبلاگی بگذارند که برایشان یک ریال هم درآمد ندارد (در هر حال نا ممکن نیست).
قبول دارم که ما همگی دو چهره داریم (همانگونه که فرمودهاید) ولی چهره دیگر من هم مایل نیست بداند فلان هنرپیشه با که سر و سری دارد و فلان خواننده دیشب شام در کدام رستوران صرف کرده. راستش یک «خوب که چی؟» بزرگ همیشه در این باره در ذهن من است. نامزد و یا عشق فلان شخصیت مشهور به من ارتباطی ندارد. معتقدم همین سرک کشیدنهای به ظاهر بیضرر به زندگی خصوصی دیگران، حریم زندگی خصوصی ما آدمهای عادی را هم در معرض ناامنی قرار میدهد و فردا روزی هر کس و ناکسی به خود این اجازه را میدهد که در زندگی دیگران دخالت کند و بهانه اش این باشد که شما (قربانیان تجاوز به حریم خصوصی) از فلان هنرپیشه یا خواننده که بیشتر و بالاتر نیستید.
امیدوارم توانسته باشم رفع سوء تفاهم کرده باشم.
با تقدیم احترام
ققنوس
شايد شما راست بگيد. من واقعا نمي دونم اين ميل عجيب غريب ما براي اطلاع از اينكه كي زن كيه يا كي دوست دختر كيه از كجا اومده.
مثلا من در جايي محمد صالح علا و پسرش باران رو ديدم كه در كنار شورانگيز طباطبايي ايستاده بودن وقتي از خودش شنيدم اعضاي يك خانواده ن خيلي برام جالب بود. همين نه چيز بيشتري.
يا مسئله مرگ ناصر عبداللهي واقعا تو ايران خيلي شايعات درست كرد. شايعات عجيب غريب و الكي.
من مي دونستم كه فاميل همسر صيغه ايش تا حد مرگ كتكش زدم ولي همين ترديد كه مسائل خصوصي ديگرانو نبايد جايي افشا كنم باعث شد به اطرافيانم حقيقت رو نگم.
يا مسئله ي صيغه داشتن ناصر محمدخاني اگر افشا مي شد و همسرش مي فهميد هرگز قتلي اتفاق نمي افتاد...
ولي هنوز خودمم هنوز مطمئن نيستم چقدرش فضولي و سرك كشيدن تو زندگي ديگرانه و چقدرش كنجكاوي و اينكه به نوعي شخصيت واقعي رو با هنري تطبيق بديم...
دونستن اين حقايق هميشه خواه ناخواه تو ذهن آدم اثر مي ذاره.مثلا ازدواج دوم شجريان و خيلي هنرپيشه هاي ديگه گاهي اثر منفي مي ذاره... و گاهي هشداريه براي دختران جووني كه خيلي زود گول كارگردان هاي معروفو مي خورن.
نمي دونم چقدر نظرخواهيت جا داره وگرنه بيشتر روده درازي مي كردم:)
man az ertebate in comments ba mataleb post sar dar nemiaram ??? jaryan chie ??rasT vase in kalamate englisi mishe jaygozine farsi ham dasht ?? nemidoonam !!
Amir