ابتدا دو حکایت/جوک برایتان نقل کنم تا به نتیجه گیری اخلاقی برسیم:
اول:
نقل است که ملا نصرالدین و زنش نیمه شبی از شبهای سرد زمستان با سروصدائی که از
توی کوچه می آمده از خواب می پرند. ظاهرا" گروهی از اوباش و اراذل به دعوا مرافعه پرداخته بودند. زن ملا به وی می گوید که ای مرد، برخیز و برو ببین چه خبر است، شاید بتوانی میانه دعوا را بگیری و شر بخوابد. ملا هم غرغر کنان برمیخیزد و لحاف را به دور خود می پیچد و به کوچه می رود. در آن میانه شلوغ پلوغی، رندان لحاف ملا را از تنش می ربایند و فرار را برقرار ترجیح می دهند. ملا نصرالدین بد بخت با لباس خواب به خانه برمی گردد. زنش می پرسد چه خبر؟ دعوا برسر چه بود؟ ملا با لب و لوچه آویزان و دلخور می گوید "هیچی بابا، دعوا برسرلحاف من بود".
دوم:
یکی از هموطنان آذری زبان به اتفاق چند تا ازدوستانشان یک "خانم" از توی خیابان بلند می کنند و الهی به امید تو راهی "مکان" می شوند. وسط راه توی یکی از ایست بازرسی های بسیج، جلوی ماشین را می گیرند. یکی از بروبکس که پشت فرمان بوده می گوید" سه نکنید ها ! من مسافرکشم و شما ها هم همه مسافر، خوب؟" همگی تاکید می کنند که فهمیدند باید چه بگویند. القصه برادر بسیجی با یک دبه ریش کله مبارک را توی ماشین می کند و قبل از هر سوالی می گوید همه پیاده شوید. همه از ماشین می آیند پائین. از اولی می پرسد:"این ها کی هستند توی ماشینت؟" طرف می گوید:"من مسافر کشم و اینها هم مسافرانم هستند". از دومی و سومی و آن "خانم" هم می پرسد که با راننده چه نسبتی دارند که پاسخ می دهند که هیچ، مسافر او می باشند. این هموطن آذری زبان ما هم با تعجب اول به جماعت نگاه می کند و بعد به برادر بسیجی که به جلوی او رسیده بوده و می گوید :"پس حتما جنده منم دیگه!"
نتیجه اخلاقی:
در لبنان پس از آتش بس همه دارند ادعای پیروزی می کنند، اسرائیل می گوید کمر حزب الله را شکستیم، حزب الله می گوید پدر اسرائیل را در آوردیم، آمریکا مدعی است که این مناقشه باعث تقویت مواضعش در خاور میانه شده، ایران ادعا می کند که خداوند حزب الله را پیروز کرد، سوریه با قیافه حق به جانب از آتش بس حمایت می کند و خلاصه هرکس که روزی روزگاری از آن ناحیه گذشته ناگهان خواب نما شده و ژست پیروزی می گیرد. معلوم نیست "پس لابد شکست خورده اش من هستم دیگه!" و دعوا بر سر لحاف ملت لبنان وخشتک فواد سینیوره بوده.
ای بنازم به جوک های خودمان که آینده تحولات (به قولی تهوعات) خاورمیانه را از سیصد سال پیش به چه روشنی بیان و تبین می کنند. میگویم این استاد علی اکبر دهخدا اگر الان زنده بود می گرفتند بخاطر کتاب "امثال و حکم" چوب توی آستینش می کردند، هم شرقی ها وهم غربی ها که این بابا به اسرار سیاسی نظامی خاورمیانه دسترسی داشته و برای دشمنان این اسرار را به زبان "تمثیل" کد گزاری کرده.
بابا ظاهرا" کرم از خود درخت خاورمیانه است. به گیرنده های خود دست نزنید.
یا حق