نگاهی دیگر، نگاه ما
خیلی وقتها در زندگی لازم است که از نگاهی دیگر به قضایا بنگریم، از زاویه‌ای جدید. نگاه ما باید نگاهی دیگر بشود و نگاهی دیگر نگاه ما
جاسوسی دولا دولا؟
دیشب یکی از دوستان برایم نقل می کرد که ظاهرا در ایران اینگونه شایعه شده که به دستور جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا، مایک والاس خبر نگار شبکه سی بی اس که حدود یک هفته پیش با رئیس جمهور ایران مصاحبه کرده بوده را از کار اخراج کرده اند!!!!
وقتی این مطلب را از دوستم شنیدم شلیک خنده ام به هوا رفت. امروز هم مدام در مترو و دیگر مکان هائی که بودم با یاد آوری این جوک ماه، لبخند بود که بر صورتم می نشست. تا جائی که خانمی نسبتا مسن در مترو خیال کرد که دارم "چراغ" می زنم و او نیز به نشانه راه باز برایم لبخندی فرستاد!!!
اولا که این آقای مایک والاس بالای هشتاد و پنج سالی سن دارد (دقیقش را نمی دانم) ومدتی است که باز نشست شده ولی همانگونه که باز نشسته ها در ایران هم برای این و آن قراردادی کار می کنند و یا بعضا کسب و کار خود را در زمینه تخصصی خود دارند، ایشان هم برای سی بی اس کار می کند.
دوم اینکه رئیس جمهور آمریکا نه وقت آن را دارد و نه امکان آن را که دستور نصب و عزل خبرنگاری را بدهد. توضیح اضافه آنکه در این سر دنیا سیاستمداران همانقدر از خبرنگاران می ترسند که خلاف کاران از پلیس. سعی سیاستمداران این است -بخصوص در زمان های پر اضطراب و تنش- که با خبرنگار جماعت چشم در چشم نشوند. حال در جائی که حدود سی و اندی سال پیش دو خبرنگار پررو و سمج نیکسون رئیس جمهور وقت را در واقعه واترگیت پائین کشیدند، چگونه رئیس جمهور آمریکا تمام امور اداره بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان را کنار می گذارد و فرمان به عزل یک خبر نگار می دهد؟
سوم اینکه اصلا خبرگزاری های این ور آب به صورت کاملا مستقل از دولت های وقت اداره می شوند وبه همان اندازه که مثلا یک رستوران یا یک سینما یا هر کسب و کار دیگری در کار خود از هیچ کس به جز مقامات بالائی خود دستور نمی گیرند از استقلال برخوردارند. خبرنگار سی بی اس در اختیار این شبکه است، جزء کارمندان دولت محسوب نمی شود که قبله عالم با یک چرخش انگشتر ملوکانه عزل و نصب شان نماید. این قضایا مال ممالک محروسه ایران است.
چهارم اینکه این آقای والاس از آن پیرهای عرصه خبر است. او با آیت الله خمینی هم در ابتدای انقلاب مصاحبه ای کرده. اگر اشتباه نکنم با آقای رفسنجانی هم مصاحبه کرده (یکی دو سال بعد از جنگ ایران و عراق). اگر از سوی مقامات دولتی آمریکا اشاره ای به عزل و نصب این پیشکسوت خبر در آمریکا شود مطبوعاتی چی ها خشتک رئیس جمهورشان را بادبادک می کنند. همانگونه که در ایران نمی توانید با ناموس کسی شوخی کنید در آمریکا هم با آزادی مطبوعات و رسانه ها نمی توانید شوخی نمائید. حال اینکه ایرانیان چقدر واقعا ناموس پرست هستند و رسانه ها در آمریکا چقدر واقعا از آزادی برخوردارند بماند برای بعد. قدر مسلم اینکه هر جامعه ای بر روی یک سری ستون و باورهائی بنا شده که به هیچ عنوان امکان تغییرشان نیست مگر با فروریختن کل بنای جامعه. آزادی و استقلال رسانه ها در غرب هم جزء همان ستون های جامعه غرب است. بگذریم که در آمریکا رسانه ها تبلیغ پفک و نوار بهداشتی هم می کنند و منبع درآمدشان از همین آگهی هاست. در ایران هم ...از کارخانه های سازنده و وارد کنندگان پفک و نوار بهداشتی ....و حق....و فلان وبهمان می گیرند.
پنجم اینکه می گویند (ظاهرا) بوش فلانی را فرستاده که در مصاحبه با رئیس جمهور ایران وی را قدری مشت و مال دهد و اصطلاحا بشورد و سرجایش بنشاند و وقتی که طرف موفق نمی شود بوش وی را اخراج می کند. اولا والاس را سی بی اس فرستاده و نه دولت آمریکا. دوما خبرنگار برای مصاحبه با رئیس جمهور یک کشور باید از مدتها پیش رسما وقت بگیرد. یقه یک رئیس جمهور را که نمی شود ناگهانی در خیابان گرفت و نشاندش جلوی دوربین که یالله یا مصاحبه یا دمار از روزگارت در می آورم! سوما ( در فارسی سوما غلط است، می دانم!) برای مصاحبه با مقامات بلند پایه کشورهای مختلف، شبکه ها خبرنگاران خبره و کار کشته خود را اعزام می کنند که یک وقت خدای ناکرده عملی و سوالی از جانب خبرنگار بی تجربه عرصه مصاحبه را به حب و بغض ویا توهین آلوده نکند.
چهارما (ایضا مشکل نگارش فارسی!) چهره ایران در رسانه های غرب آنچنان منفی است که اگر مایک والاس می خواست که به عمد سعی در رفع و رجوع قضیه کند تا آبروی ما حفظ شود هم فایده نداشت. دوستی دیگر تعریف می کرد که حدود هشت نه ماه پیش سری به یکی از محلات بد نام شهر که محل خرید و فروش غرائز است می زند. دختری (=فاحشه ای) که وی انتخاب می کند شروع به باز کردن سرصحبت می کند و در ضمن می پرسد که فلانی کجائی هستی. رفیق ما هم جواب می دهد که ایرانی هستم. دخترک هم نه می گذارد و نه بر می دارد و می گوید همانجا که رئیس جمهورش می خواهد اسرائیل را از نقشه جهان محو کند؟ مجسم کنید حال دوست بد بخت ما را در آن لحظه!!!
ششم اینکه می گویند طرف (والاس) برای جاسوسی به ایران آمده. آخر تا حالا دیده اید که کسی برای جاسوسی از دفتر رئیس جمهور کشوری وقت بگیرد برای مصاحبه و مقامات آن کشور که می دانند طرف آمریکائی است و برای یک بنگاه خبری بزرگ کار می کند و بار حداقل چندم است که به کشور می آید برای این "جاسوس" ویزای ورود به آن کشور را صادر کنند؟ اگر طرف برای جاسوسی آمده که باید از مسئولین دفتر ریاست جمهوری تا بخش صدور روادید وزا رت خارجه مورد پرس و جو قرار گیرند. خبرنگار هشتاد نود ساله که برای مصاحبه با رئیس جمهور وارد کشور شده و جاسوسی؟ شتر سواری دولا دولا؟ این است که در امثله فارسی می گویند بعضی ها یک حرف هائی می زنند که دم در فلان خر هویج سبز می شود!
هفتم اینکه به نقل از "گوبلز" مسئول تبلیغات دستگاه هیتلری، دروغ هرچه بزرگتر باشد باور آن آسانتر است. البته گوبلز شصت هفتاد سال پیش که نه تلویزیونی بود و نه ماهواره ای و نه اینترنتی و نه سفر چند ساعته از این طرف به آن طرف دنیا چنین حرفی را می زد. بد نیست شایعه سازان گرامی گاه گاهی به تقویم خود بنگرند و ببینند که سال دوهزار و شش میلادی است.
هشتم سطح شعور سازندگان چنین اراجیفی را بنگرید.
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Free Blog Counter